چانيول بدون حس خاصي البته فقط در ظاهر نگاهش ميكرد و در باطن و در دلش غوغايي بود همچنان بدنش مي لرزيد ولي سعي ميكرد خودش رو آروم نشون بده وهمچنان سفت دست سهون رو گرفته بود شباهت بكهيون به ماري استرسش رو بيشتر كرده بود در دلش طوفان بود از ترس از اظطراب گاهاً عذاب وجدان نمي دونست دليلش چيه ولي مي ترسيد حس ميكرد ماري دوباره زنده شده كه عذابش بده كه تقاص نبودناش آرزوهاي بيجاش ،دوست نداشتن هاش همرو از چانيول بگيره سعي كرد خودش رو آروم كنه اون ماري نيست اون ماري نيست انقدر عذاب وجدان داشت كه حتي كسي شبيه به اون حالش رو بد ميكرد نفس عميقي كشيد ...بكهيون خط قرمزش بود از همين لحظه چهره اون ياداوره خاطرات دردناك زندگيش بود بايد سعي ميكرد جز رئيسش ارتباط ديگه اي باهاش نداشته باشه نمي خواست نمي تونست ...ديگه ادمهارو قرباني احساست نداشتش نمي كرد ماري يه اشتباه بود ...يه حسرت كه حتي زماني براي جبران اشتباه براش نذاشت سعي كرد از اين افكار بيرون بياد ...به بكهيون نگاه كرد
بيون بكهيون به عنوان رئيس ،
فردي جدي ،
مغرور،
ومستبد بود
ولي خارج از كار كمي دوستانه تر بود ،
كمي شوخي رو چاشني كارش ميكرد تا از خشكي محيط كمتر كنه ...
بكهيون شروع به صحبت كرد و باعث شد از استرس عجيب چانيول كم بشه كار هميشه اون رو از فضا و مكان و افكار منفي دور ميكرد
بكهيون شروع به صحبت كرد بچه ها پرونده اين سري راجع به يك قاتل سريالي هست كه در طول هفته اول ماه دسامبر چهار نفر رو در طول يك هفته در منطقه بوسان به قتل رسونده و بعد از قتل آنها رو سوزانده به نوعي تقريبا زماني كه بين مرگ و زندگي در حال تماپو بودن و زنده زنده سوزانده شدن درست شبيه به سه سال پيش درست مثل خانواده خودش ...سهون دست چانيول رو محكم تر فشار داد ...
بكهيون ادامه داد پرونده اول ارجاع داده شده بود به واحد جنايي بوسان ولي انها به بن بست خوردن و قاتل دوباره فعاليت خودش رو شروع كرده به همين دليل پرونده ارجاع داده شد به ما و رئيس خيلي به ما اميد بسته كه با قرباني كمتر قاتل رو هر چه سريع تر دستگير كنيم
متاسفانه قاتل اينبارسراغ سه خوانواده چهار نفر رفته و به همون شيوه قبل به قتل رسونده هيچ مدركي يا نشانه اي از خودش به جايي نگذاشته و اين كار رو سخت ميكنه
ما اول بايد ربط مقتول ها رو بفهميم احتمال ميدم اين مقتولها در يك چيز باهم مرتبط باشند و بايد بفهميم چرا الان سراغ خوانواده ها رفته
متاسفانه از نظر سني مقتولين فقط بزرگسال نيستند حتي بچه هاي زير هشت سال و نوزاد هم در بين مقتولين ديده شده
لوهان وسط حرف بكهيون پريد و گفت احتمالا از بيماري رواني رنج ميبره وگرنهه كه يك نوزاد يا بچه زير هشت سال رو نميكشت به اونها رحم ميكرد
بكهيون ادامه ميده درسته احتمالا همين هست
چانيول شروع به صحبت كرد شايد هم از مقتولين ضربه خورده يا مقتولين باعث شدن بچه اش رو از دست بده يا تمام خوانوادش كه باعث شده اين شكلي انتقام بگيره
در دهنش فكر كرد شايد قاتل مثل خودش زخم خورده و خانوادشو از دست داده و حالا به اين شكل انتقام گرفته درست برعكس چانيول كه ترجيح داد از طريق قانون انتقامش رو بگيره نمي خواست كسه ديگه اي رو محكوم كنه چانيول ميخواست اين افرادو ريشه كن كنه كه كسي مثل خودش زجر نكشه براي همين هم پليس شد ...
YOU ARE READING
Love is the reason for life
Romanceمن چانيولم همون كسي كه ارزش زندگي كردن نداره بك لياقت عاشقي كردن نداره ، بلد نيست عاشق باشه ، هركي دورم بوده از بين رفته چون من بلد نيستم نگه دارم،بلد نيستم مواظبت كنم من ارزش زندگي ندارم ، كي بهت گفت عاشق بشي ،؟؟؟!ها كي بهت گفت ؟ مگه من گفتم عشق ؟...
