part1

825 92 31
                                    

تو گرگ و ميش صبح چشمهاشو باز كرد هوا سرد بود و طبق معمول سيستم گرمايشي خاموش بود چانيول علاقه اي به زندگي نداشت نمي خواست خودكشي كنه نمي تونست قول داده بود ولي با اين كاراش ميخواست قولشو دور بزنه كه شايد بگيره نفس اين زندگي رو كه ديگه نفسي براش نيست شايد...مي تونست...؟!
اين زندگي رو كه هوا توش نيست
خفه است
اين زندگيش نبود
سرنوشتش اين نبود
آرزوش اصلا اين نبود
نميخواست به اينجا برسه
ولي
ولي رسيد...!
ميخواست هنرمند بشه بخونه خواننده باشه
زندگي نذاشت ...
خودشم لياقت نداشت
ولي چي بود ؟؟
حالا چي شده بود؟!
پليس ،...بي رحم ،سرد ،بي روح ...
زندگي باعثش شد شايدم خدا نمي دونست ...
زندگيه قبليش خوب بود پر از شادي تو نوزده سالگيش ازمون خوانندگي رو قبول شد تا به عنوان كارموز در يك كمپاني بزرگ فعاليت كنه و بعد از دوره آموزشش خواننده بشه
آرزوش بود از بچگي هميشه عادت داشت براي همه بخونه تو شاديا بخونه تو غم و ناراحتي بخونه به آرزوش رسيده بود
موفق هم بود انگار دو تا بال رو پشتش داشت آروزو ميكرد و اوج ميگرفت و ميرفت بالاتر
به هر چي آرزوش بود
به هرچي دلش ميخواست ،
قلبش ميگفت رسيده بود ...
اوج گرفته بود خيلي زياد انگار خودش رو آسمون ميدونست و  مردم زير پاش رو زمين ...هميشه آرزويه پرواز داشت
تو بيست و دو سالگي به اسرار مادرش با ماري ازدواج كرد عاشقش نبود ولي اون مهربون بود مثل فرشته ها ،زيبا بود با اينكه قلبش رو به تپش نمي انداخت ولي آروم بود زندگيش رو پر از آرامش ميكرد ،ماري عاشق بود تمامش رو خرج چانيول ميكرد كمكش كرد بزرگتر شد ،ماري حتي بالهاشو بزرگتر كرد و بهش پرو بال بيشتري داد چانيول  بيشتر اوج گرفت زمين از اون بالا به اندازه سر سوزن بود ...
بيست و سه سالگي پدر شد دو قلو
باورش نميشد زندگيش انقدر به سرعت گذشته انگار رو دور تنده ...الان كه فكر ميكنه سرش گيج ميره نمي دونست اون موقع چطور فكر نكرده بود كه انقدرسرعت زندگيش بالاست
براش خنده داره اون موقع ها سرش شلوغ بود اولين آلبومشو داده بود معروف بود وضع ماليش از اول بد نبود حالا بهتر از قبل
همه چيزش بهتر شده بود كم و كاستي نداشت عالي تر از عالي هنوزم تو اوج بود بالاتر از همه ،محبوب تر از همه...
اما حالا چي
الان كجان اون همه طرفدار،گل شيريني ،كادوهاي گاه و بيگاه،ابراز علاقه هاي ناگهاني،عكس هاي فيك ،ادعاهاي دروغ و...انگار يادشون رفت كه  روزي چانيولي هم وجود داشته ...محبوب بوده معروف بوده چقدر زود همه چيز عوض ميشه چقدر زود مردم همه چيزو يادشون ميره ...

ولي زندگي هيچ وقت اونجوري نمي مونه كه ما فكرشو ميكنيم هيچكي تا هميشه تو اوج نيست  هيچ آدمي هم هميشه تو موفقيت نيست هميشه بعد از اوجه زياد سقوطي هست بعد از خنده و خوشحالي غمي ...هيچ چيز پايدار و هميشگي نيست

چه اشتباهي كرده بود كه تاوانش اين بود نه بدي در حق كسي كرده بود نه حق كسي رو خورده بود بلد نبود اصلا اين جور بزرگ نشده بود مهربون تر از اينها بود...
ولي زندگي باهاش راه نيومد زمين خورد از اون ارتفاع سقوط كرد سقوط آزاد با سر خورد زمين جوريه كه نشد حتي تيكه هاشو جمع كرد
حقش بود مرگ مغزي ولي ...
زندگي همون هم دريغ كرد اجازه مردن رو بهش نداد

Love is the reason for lifeTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon