part 17

247 39 61
                                    

چانيول :اخيش بلاخره تموم شد خسته شدم از اين تخت ،از اين اتاقه سفيد ،از بويه الكل ،از تنهايي ،از خواب ،اوف خيلي بده بيمارستان ...زخمه بستر گرفتم...اخ اخ اخ
در حالي كه درگير عوض كردن لباسهاش بود داشت غر ميزد و
كريس در حالي كه داشت وسايل رويه ميزه كناره تخت بيمارستان رو جمع ميكرد يه نگاهه چپي به چانيول انداخت نيشخند زد و گفت

كريس:نيست خيلي هم سرجات خوابيده بود همش كله راهروهايه بيمارستان قدم رو رفتي و متر كردي زخمه بستر؟! صبح تا شب پيش اين برو پيش اون برو اصلا سره جات بودي كه از اينجا خسته شدي اصلا اين اتاق غير از وقت خواب رنگ شما رو ديده كم روده درازي كن ...!بگو دلم واسه كار تنگ شده واسه پوارو بودن...!اره!!!

چانيول:چيه حرص ميخوري عقل منو نداري! به دونه من نتونستين يه پرونده رو تموم كنين واقعا كه اخرشم گند زدين پوارو !!!مسخره ام ميكني حالا اگه نيومدن فردا پرونده رو بستم يه ماهه اينجام هنوز جمع نشده چيكار ميكنين اونهمه ادم ..!

كريس تمام وسايل رو تويه ساك دستي ريخت و كناره در گذاشت و رفت تا به چانيول در پوشيدن لباسهاش كه اينهمه طولش ميداد كمك كنه كه ناخوداگاه با حرف چانيول ايستاد و با اخم در ظاهر جدي همراه با پوزخند بهش نگاه كرد دستي به صورتش كشيد نفسش رو بيرون داد و گفت

كريس :خدايا چي ميگي تو اخه به دونه تو نمي تونيم چي..؟!تو هنوز يه سالم نشده امدي واحده ما !!قبله تو ما هزاران پرونده رو بستيم درسته پوارويي ولي مارو دست كم نگير ..!تويه فسقلي تو پوشيدن لباسات دو ساعته موندي اخه كم كلاس بزار ..!

چانيول تا امد جوابه پرو بازيه كريس رو بده در باز شدو جيمين امد داخل ...!كريس اصلا از جيمين خوشش نمي امد انقدر شيطون بود كه امدنش يعني توجه صد درصدي چانيول به اون ناديده گرفته شدنه كريس توسط چانيول ...كريس از ناديده گرفته شدن اونم از طرف چانيول متنفر بود نمي تونست تحمل كنه كسي جاشو بگيره چانيول كناره كسه ديگه بخنده از خودش متعجب بود و مي دونست جديدا زياد حسود شده براش عجيب بود كه چرا اين حس هارو به سهون نداره حتي به بكهيون ...بعد به اين نتيجه ميرسيد چشمهايه چانيول وقتي به جيمين نگاه ميكنه متفاوته با سهون و حتي بكهيون و خيلي واضح رفتارهايه نخ نمايه جيمين رو هم در ارتباط با چانيول ميديد كه چطوري خودشو بهش ميچسبونه و از اين كاراش متنفر بود كريس حتي حس علاقه بكهيون به چانيول رو هم فهميده بود ولي اثري ازش تويه چانيول نمي ديد ...!با اينكه حس علاقه اي نسبت به جيمين در رفتار چانيول نمي ديد ولي چشمهاش كريس رو كمي مي ترسوند همين خنده به رفتارهايه چيپه جيمين و ناز كردنش به روي چانيول نياورده بود به خاطره همين از جيمين بيزاره ولي انقدر قيافش مشخص بود كه چانيول مي فهميد هردفعه و بعد از فتنه جيمين ساعتها كريس رو مواخذه ميكرد ولي كريس حسودتر از اين حرفها بود و ميگفت جيمين حد خودش رو نمي دونه
كريس چپ چپ به جيمين نگاه كرد جيمين به قيافه كريس خنديد و خودش رو محكم تو بغل چانيول انداخت كه باعث شد علني صدايه كريس در بياد و فوش بده
جيمين :عشق من داري ميري دلم برات تنگ ميشه
چانيول :اي جيمينه ديونه ...نميرم كه بميرم ميرم خونه ادرسش رو داري بيا بهمون سر بزن
چانيول حس حسادت كريس رو حس ميكرد حتي نزديكي با جيمين و حس لرزش بدنه كريس رو بارها ديده بود اوايل نميخواست اهميت بده جيمين برايه چانيول مثل سهون بود اينو بارها به كريس گفته بود ولي كريس گوش نميداد و چانيولم باهاش لج ميكرد ولي وقتي لرزش بدنش رو ديد قلبش درد گرفت و سعي كرد كمي فاصله بگيره و به كريس بيشتر توجه كنه به همين دليل از بغل جيمين بيرون امد و موهاش رو بهم ريخت
جيمين كه از حركت چانيول حرصش گرفته بود اخم كرد و گفت جيمين:درسته ولي اين يه ماه همش تو اتاقه من بودي دلم واسه بوت ،صدات تنگ ميشه
چانيول :اخم نكن زشت ميشي بسه انقدر غر نزن ديونه خسته شدم بريم خونه
جيمين با بغض نگاهش كرد سرش رو انداخت پايين تا از اتاق خارج بشه
چانيول كه ديد يكم زياده روي كرده مونده بود بين اخم و عصبانيت كريس و قهر بغض جيمين ...،تحمل گريه هيچ كدومشون رو نداشت به سمت جيمين كه داشت از در خارج ميشد رفت از پشت بغلش كرد سر شونش رو بوسيد
چانيول : باشه ببخشيد شوخي كردم منم دلم برات تنگ ميشه خونم نزديكه بهم سر ميزنيم بايد خوشحال باشي رفيقت از اينجا خلاص شده بعد از صحبت كمي قلقلكش ميده و ميگه
چانيول: بخند بخند ببينم
صدايه خنده جيمين رو كه شنيد خنديد مثل بچگياها راحت خندش مي گرفت و گريه يادش مي رفت
جيمين :باشه من عمل دارم مواظب خودت باش داروهاتو مرتب بخور و درد داشتي حتما خبرم كن به سهون سلام برسون مي بينمتون
چانيول:چشم دكتر ...مواظبه خودت باش ...

Love is the reason for lifeOnde histórias criam vida. Descubra agora