part13

192 45 43
                                    

ريتم نرماله قلب تيك تيك تيك بهترين صداي هست كه يه دكتر ميتونه بشنوه زيباترين اهنگ ...يعني زندگي...زنده بودن ...يعني خوشحالي ...يعني دادن خبر خوب به خانواده ...ديدن خوشحالي و خنده ...خنديد
بعد از سه ساعته طاقت فرسا نفس عميقي كشيد و بخيه ها رو شاگرداش سپرد حالا بيمار وضعيت نرمالي داشت به صورته زخمي ولي زيبايه پسر خيره شد عجيب به دلش نشسته بود دوست داشت چشم هاش باز بشه و چهره كامل شدش رو ببينه واقعا با چشم هايه بسته هم زيبا بود و فوق العاده قوي ، بيماري به سخت جوني اون نديده بود چندين بار ايست قلبي كرد قلبش ضعيف ميزد ولي هر بار برميگشت انگار تمام توانش رو گذاشته بود تا زندگي كنه زنده بمونه براي زنده بودن جنگيد و پيروز شد مثل دونده اي كه هزار بار از رقبا عقب مي افته ولي باز هم با تمام توان خودش رو به نفر اول مي رسونه
.
.
لبخندي زد و هنگام خروج از اتاق عمل خم شد و به چانيول گفت
دكتر :خسته نباشي تو با تمامه توانت جنگيدي ايكاش همه بيمارها مثله تو اميد به زندگي داشتند خواست بلند شه ولي پشيمون شد دوباره خم شد و اينار گفت راستي چرا انقدر زيبا و جذابي لعنتي قلبم رو به لرزه ميندازي و باعث شد تمامه افراد حاضر در اتاقه عمل نتونن جلويه خودشون رو بگيرن و با صدايه بلند بخدند اين دكتر واقعا ادمه جالبي بود و با شيطنت هاش باعث ميشد خستگي از تنت بيرون بره دكتر هم با خنده و البته كمي خجالت رويه شونه چانيول زده و گفت ببين همه منو مسخره كردن همش تقصيره توعه و صورته جذابت نوچ نوچي كرد و از اتاق خارج شد بعد از شستن دست و تعويض لباسهاي اتاق عمل از بخش خارج شد و تنها سه جوانه مات و مبهوت با چهره ترسيده ،اشكي و لرزش بدني مشهود رو صندليه روبه رويه اتاق عمل ديد كه با ديدنش لرزش بدنشون بيشتر شد و به زور خودشون رو از صندلي بلند كردن تا به سمتش بيان لبخندي زد تا كمي بهشون روحيه بده سعي كرد خودش بحث رو شروع كنه و با كمي شوخي اونهارو از اين حال در بياره اون جوان ترين خوشتيپ ترين و همچنين شوخ ترين دكتره اين بيمارستان بود
دكتره جراح :احتمالاً شما از اقوام اون پسره خيره كننده و جذاب،و صد البته زيبا هستين؟!درسته؟!و به هر سه نگاه كرد ...

سه پسر كه هنوز تو شوك اتفاقاقهاي امروز و حاله بدشون بودن بدون توجه به ذره اي از شوخي ها و تعريف هاي دكتر از زيبايه چانيول فقط بهش نگاه ميكردن
دكتر كه نگاهه بي روح و بدونه عكس العمل و ترسيده شون رو ديد مي تونست قسم بخوره كه صدايه قلبه اشوبه هر سه شون رو از همين جا ميشنوه كه داره پر قدرت مي كوبه خنديد و ادامه داد:همون پسر كه قفسه سينش شكسته بود درسته،....!؟
سهون به سختي سر تكون داد و با حالت ترسيده به سختي با گريه پرسيد...؟!حالش....،حالش ....حالش چطوره ؟!...خوبه ...تروخدا...

دكتر همچنان به اون سه پسر كه از نظره جذابيت دسته كمي از اون الهه زيبايي تو اتاق عمل نداشتند خيره نگاه كرد و با لبخند جواب داد:زيبايه خفته امروز هم خيلي اذيت كرد هم كلي بين اين دنيا و اون دنيا در كشش بود من بكش خدا بكش ...خلاصه من با كمك خودش و اميد به زندگي كه تماماً حسش كردم تونستم از چنگاله مرگ نجاتش دادم
نگران نباشين خدارو شكر به خير گذشت وقتي بهوش امد ازش تشكر كنيد خيلي زحمت كشيد راستي دسته منم درد نكنه خيلي خسته شدم و خنديد و ادامه داد
الان از داخله بخش اتاق عمل منتقل ميشه به icu ، بازم ميگم نگرانش نباشيد الان كاملا خوبه و به زودي بهوش مياد ولي متاسفانه ...جذابه لعنتيمون چند روزي رو مهمونه ما و بخش icuهست خوش به حاله ما براش بهتره اونجا باشه تا اوضاعش به شرايط عادي برگرده و صد البته بايد تحملش رو بيشتر كنه چون درد وحشتناكي رو هنگام شكستن تجربه كرده و همين طور لحظه بهوش امدن احتمالا ، وحشتناك درد خواهد كشيد ولي با مسكن و استراحت كم كم خوب ميشه بهتره برين و استراحت كنيد و براي فردا و ساعته وقته ملاقات تشريف بيارين ...بهتره كمي خودتون رو اماده كنيد تا بتونين بهش انرژي بدين كه بتونه زودتر بهبود پيدا كنه... باشه ...

Love is the reason for lifeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora