سه روز پیش
تهیونگ دست در دست جونگکوک با استرس جلوی در خونه یونگی ایستاده بود
چند ماه پیش با چه حالی اینجا بود و حالا ...
دستشو رو زنگ فشرد و سکوت و کسی درو باز نکرد
به جونگکوک نگاه کرد و میدونست یونگی قرار نیست درو براش باز کنه ...
یکبار دیگه زنگ فشرد و چند بار به در کوبید
"هیونگ خواهش می کنم درو باز کن ، من فقط نگرانتم "
اما بازم جوابی نبود
تهیونگ با ناامیدی نگاهی به در انداخت "بریم !"
جونگکوک سر تکون داد "پیداش میشه بیبی ، باید صبر کنیم ..."
ESTÁS LEYENDO
Y.O.L.O 🌌 | Instagram AU | Persian
Fanfic[Completed] Y.O.L.O = You Only Live Once یادمون نره ما فقط یبار زندگی میکنیم پس Live the life you love 🍃 داستان زندگی ۷ نفر با اونا همراه باشید 😎💙 - taegikook , hopemin , namjin Started : 2020.04.07 Ended : 2020.12.12 *این فیک بیشتر رو محور ا...