"مین هی"
با شنیدن این حرفش چند ثانیه ای سکوت کردم.
*اون گفت همسایه ی کناریم؟!
همون خونه ای که هیچکس توش نیست؟!*با چشمای گرد شده بهش نگاه کردم:
+تو...تو خودتو جای همسایه ای که وجود نداره جا میزنی؟!
با تاسف بهم نگاه کرد و گفت:
_هر همسایه ای که خونه بقلی به حساب نمیاد!
گیج شده بهش نگاه کردم:
+پس کجا زندگی میکنی؟!
با خونسردی تمام گفت:
_کره...
کلت رو پایین اوردم و با پوزخندی بهش نگاه کردم:
+کره؟!
صدای خنده ام توی اتاق پیچید:
+تو واقعا دیوونه ای!...باید یاد اوری کنم اینجا سوییسه؟!
با اخم های درهمی قدمی به سمتم برداشت:
_هی کوچولو تند نرو...میترسم اگه واقعیت رو بهت بگم از ترس پس بیوفتی!
شکه زمزمه کردم:
+چی؟!من از ترس پس بیوفتم؟! من اب از سرم گذشته!
و دوباره کلت رو به سمتش گرفتم:
+حقیقت رو بگو!...
با خونسردی بهم نگاه کرد:
_حقیقت رو وقتی میگم که بهم اعتماد کنی!
با کینه گفتم:
+چجوری بهت اعتماد کنم وقتی فقط اذیتم کردی؟!
توی چشمام نگاه کرد و سکوت کرد.
چشماش...
چی توی اون چشما بود؟!با صدای ارومی زمزمه کرد:
_توجیحی برای اون کارام ندارم...ولی من نمیخواستم بهت صدمه بزنم!
شونه ای بالا انداخت:
_اون کارا...خب فقط یه جورایی مثل اعلام حضور کردن بود!
و بعد دستشو توی موهاش برد:
_من حتی ازت معذرت خواهی هم کردم اما تو خیلی کینه ای هستی!
دو دل از حرفی که میخواستم بزنم بهش نگاه کردم که صدای در انباری منو به خودم اورد.
به سرعت به سمت در رفتم و قفلش کردم و بعد کلت رو سر جاش ، توی کشوی عسلی گذاشتم:
+قول بده جایی نمیری!
چند ضربه به در خورد و بعد صدای مادر بزرگ اومد:
_مین هی...
+مادرجون در قفله صبر کنید الان میام در رو باز میکنم...
و بعد به سمت بکهیون برگشتم و با صدای ارومی گفتم:
KAMU SEDANG MEMBACA
Am i forgot you?!
Fiksi Penggemarفیک: !?Am i forgot you کاپل: بکهیون x مین هی ژانر: تخیلی_رمنس_درام وضعیت: تمام شده. نویسنده: e_o_ov@ ❌در حال ویرایش❌ 1 #girlxboy