
𝗟𝗢𝗦𝗧 𝗜𝗡 𝗧𝗛𝗘 𝗙𝗜𝗥𝗘by deswift01
ایستادهام
روبهروی ایینه
به تصویر خودم نگاهمیکنم
پیر شده ام؟
نمیدانم شاید
قد کشیدهام
صورتم پر از زخماست
بدنم پر از نقاشی و جای زخم
از خودم متنفر شده ام
نمیتو...

"hate"by -مِلونی-
"تنفر"
سایکوپت ترین رئیس مافیای جهان به خاطر اتهام به قتل خانوادش به زندان اَش(خاکستر) فرستاده میشه؛
و مین یونگی بهترین وکیل رو برای رفیقش استخدام میکنه...بی خ...

مخمل سیاه🖤by Romance_in Soul
ن شب باران بیش از حد میبارید و آسمان گویی خشمگین بود اما هیچکس نمیدانست سایهای که پشت پنجره میدوید تنها یک تصویر نبود بلکه آغاز بازیای بود که روح مرا به زنجیر کشید...

tuka the little birdby Pooneh Saeidi
Tuka has always tried to live as an ordinary girl-
but her life rests upon a hidden truth. Concealed among humans by her mother, she is a half-blood, heir to a legacy sh...

سرنوشت عشق ❤by AzRaAkSu23457689
یونچه دختری ۱۹ ساله که از دست شکنجه های باباش خسته شده بود و شوگا پسری۲۲ ساله که توانست یونچه را از دست پدرش راحت کند
نام رمان: سرنوشت عشق
کاپل اصلی: یونگی و یونچه
ژا...

اَز مَن تا تُو...by Robina
در دانشگاهی پر از رقابت، جایی که همه برای اول بودن میجنگند، ارین دانشجوی مغز و اعصاب، ساکت، جدی و همیشه بهترینه. هیچکس جرئت نمیکنه بهش نزدیک بشه... تا اینکه کیا وارد...

albinoby kikilnoir
The story of a professional killer who turn to be a mafia heir's dog
داستان قاتل حرفه ای که سگ وارث مافیا شد

Deal with destinyby Anysh
Deal with destiny | معامله با سرنوشت
.
Writer: anysh
.
.
.
summary:
"داستان عشق یک دختر جوان ایرانی و یک پسر یونانی سرسخت، که با تولد همتا نیستند، با سرنوشت م...

𝕿𝖍𝖊 𝖐𝖎𝖓𝖌 𝖊𝖙𝖊𝖗𝖓𝖆𝖑 𝖒�...by Hyuna
🎀این فیک بازگردانی شده سریال کره ای *پادشاه سلطنتی ابدی*هست.🎀
★★★
𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊:𝖐𝖔𝖔𝖐𝖏𝖎𝖓
𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊:𝕽𝖔𝖒𝖆𝖓𝖈𝖊,𝖋à𝖓𝖙à𝖘𝖞,𝖈𝖗𝖎𝖒𝖊,𝖋𝖎𝖈𝖙𝖎𝖔𝖓𝖆𝖑
𝖀𝖕...

𝐇𝐞 𝐢𝐬𝐧'𝐭 𝐭𝐡𝐞 𝐧𝐞𝐫𝐝 𝐟�...by Hyuna
★𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑★
همه توی مدرسه ازش متنفرن.
اما همین باعث میشه من بیشتر عاشقش بشم!
★★★
𝑃𝑒𝑟𝑠𝑎𝑖𝑛 𝑡𝑟𝑎𝑛𝑠𝑙𝑎𝑡𝑖𝑜𝑛...

kind killerby astatira
همه جا صحبت از اون قاتلِ شیطانی بود...اما آیا اون واقعا قاتل بود؟
|تعداد پارت:۷|
|وضعیت:کامل شده|
|ژانر: عاشقانه ،معمایی، گی|
[توجه❗ناول های من فقط در واتپد آپ میشه، لطف...
Completed

323کیلومتر تا توby arnika
دختری به اسم یونا که مجبور میشه بخاطر مسائل خانوادگی مجبور میشه که بوسان و دوستاشو ترک کنه و بره سعول و اونجا با یونگ سو آشنا میشه....
هاها این اولین داستانمه لطفاً حمای...







