+قهوه میخوری؟ -نه دیگه... +چرا؟ تو که همیشه قهوه دوست داشتی. -مزه تلخ قهوه تا جایی لذت بخش که ته گلوت رو نسوزونه.تا جایی که لذتش ،زهر نشه تمام جونت رو بگیره. -ولی بعضی وقتا چیزایی هست از قهوه ،زهرتر. مثل حس عشق،مثل جدایی. ~~♡~~ •| قهوه میسوزونه، هم داغیش و هم زهرش و حس جدایی از یه عشق داغ، زهرش از قهوه تلخ تره. •|علاقه نامجون به قهوه،انکار ناپذیر بود. قهوه رو تلخ میخورد چون زهرش رو دوست داشت. اما نه تا وقتی که زهرقهوه وارد زندگیش شد. •| این داستان،روایتیست از دو آیدل. روایتی از عشق عمیق و روایتی از طمع روایتی از جدایی برای نجات همگروهی ها. •| کاپلمون نامجین ژانرمون ریل لایف، رمنس ،اگنست،هپی اند
14 parts