🍷Pαят Nineteen

1.1K 230 95
                                    

"لباسای کثیفتون رو بریزین تو سبد، امروز سه شنبه هستش و خانم لی میاد خونه رو تمیز کنه."
جین در حالی که نصف لباساش رو از کمد بیرون کشیده و وسط اتاق خالی میکرد فریاد زد تا به بقیه هم خبر بده.

یونگی، هم‌اتاقی همیشه خستش همونطور که روی صندلی پشت کامپیوترش لم داده بود سوییشرتش رو در اورد و بین لباسای جین انداخت.
"من فقط همین لباس کثیف رو دارم."
"معلومه از تویی که همش یه لباس تنته چه انتظاری میره؟"

جین به سوییشرت سفید رنگ یونگی چنگ زد و به همراه مشتی از لباسای خودش داخل سبد آبی رنگی که مخصوصا اتاق خودش و یونگی بود انداخت.
عقربه های ساعت داخل سالن بزرگ خونه روی عدد 9 ایستاده بودن و به اعضای خونه نشون میدادن که باید دست بجنبونن.

جیمین لقمه ی نون و مارمالاد رو داخل دهنش چپوند، هوسوک بهش اطمینان داده بود لباسای اون رو هم جمع میکنه، برای همین اون با خیال راحت میتونه به صندلی تکیه بزنه و صبحونش رو بخوره.
بدنش هنوز به خاطر ضربات کمی کوفته بود اما چون نمیخواست پسرا رو نگران کنه به روی خودش نمیاورد.

جین با لبخند از در اتاق بیرون اومد و وقتی جیمین رو اون طور سرحال دید گل از گلش شکفت حداقل با رغبت خودش صبحانه میخورد.
سبد آبی رنگ رو که به زور حمل میکرد جلوی در حموم رها کرد و به سمت جیمین رفت."اگه وقت داشتیم یه سوپ خوشمزه برات درست میکردم."

جیمین لبخندی زد و چشمای درخشانش رو به جین نشون داد، جین این مدت خیلی براش زحمت کشیده و تنها کاری که میتونست براش انجام بده براورده کردن خواستش، لبخند زدن بود."اندازه کافی توی این چند روز برام زحمت کشیدی جین هیونگ."

"وای که چقده دلتنگ خوابگاه بودم!"هوسوک با خوشحالی از اتاقش بیرون اومد و با صدای بلند مثل همیشه حضورش رو اعلام کرد. جین فقط سری تکون داد و چند بار روی شونه ی جیمین زد.
"زودتر صبحونت رو تموم کن..."

بعد به سمت یونگی برگشت."من امروز باید برم دانشگاه، جونگکوکم همراهم میاد چون امتحان داره و سر راهم میرسونمش."
یونگی فقط سر تکون داد و هوسوک انگار که چیزی یادش اومده باشه صداش رو بلند کرد."راستی دیشب تهیونگ نیومد؟"

"مگه کجا بود؟"جیمین که به سوال هوسوک جلب شده بود سرش رو با نگرانی بالا اورد.
"تهیونگ نیست؟"
جین چند بار دستش رو به نشونه ی خیالتون راحت توی هوا تکون داد و کاپشن سیاهش رو از روی مبل جایی که دیشب رهاش کرده بود برداشت."رفته واسه فیلم برداری خیلی زود بهمون میپونده. جونگکوک بیا بریم."

جونگکوک بعد چند دقیقه در اتاقش رو باز کرد و همراه با کت زرد و کوله ی مشکی مدرسش وارد هال شد. هوسوک لیوان شیری به دست جونگکوک داد."شیر صبحونه ی نینیمون فراموش نشه."

یکی از علایق جونگکوک که جی‌کی اون رو درک نمی کرد خورد یه لیوان شیر اونم هر روز صبح بود. این عادتش اون رو یاد بچه ها مینداخت اما به طور عجیبی خودش هم تمایل به همین کار داشت؛ انگار روحش آروم میگرفت.

•Complete~Behind The Mask || Fratello S2Where stories live. Discover now