"فقط بهم بگو اون کجاست..."
پسر مضطرب جلوش فقط سرش رو برای چندمین بار توی اون روز تکون داد هیستریکی بازوش رو بین انگشتاش فشرد.
"من بهت گفتم این کارو نکنی..."
"اینقدر منو سرزنش نکن، الان وقت سرزنش کردن من نیست!"البته که وقتش نبود، خودش هم می دونست اما اون لحظه هیچ کاری جز سرزنش از دستش برنمیومد.
"من چی کار می تونم بکنم؟ من لعنتی هر کاری کردم که جلوت رو بگیرم که بهش نگی! کیم تهیونگ تو مهره ی اصلی این بازی هستی، تو هیچ وقت مورد آزمایش اونا قرار نمی گیری برای همین من به راحتی همه چی رو بهت گفتم! اما جیمین؟ اوه خدای من..."حتی با اومدن اسمش هم بدنش از ترس لرزید و تکیه زده به دیوار لیز خورد. تهیونگ دست روی سرش گذاشت و موهای آشفتش رو آشفته تر کرد. پنج ساعت از گم شدن جیمین می گذشت، کنسرت به کلی بهم خورده و خبرش سرتیتر خبرگذرای ها شده بود. کنسل شدن یه کنسرت به اون عظمت اونم ناگهانی یه چیز کاملا عجیب و حدودا توی اون صنعت دور از انتظار بود.
اما می خواستن نبود جیمینی که طرفدارا موقع وارد شدن به ساختمون استادیوم دیده بودنش رو چه طور توضیح بدن؟
با مشورتی که سجین با بنگ شی هیوک تو کره انجام داد تصمیم بر این شد که کنسرت رو کنسل کنن، خسارت رو پرداخل کنند و دنبال جیمینی که آب شده و توی زمین فرو رفته بود بگردن.تیمی که همراهشون از کره اومده بودن راهی خیابونا شدن تا جیمین رو پیدا کنن، در حالی که منیجر توی دخالت دادن پلیس به این ماجرا مردد بود. اگه پای پلیس وسط کشیده می شد شایعاتی که بعد از لغو کنسرت مبنی بر گم شدن یکی از اعضا همه جا پیچیده بود تایید می شد و اون موقع بود که باید پاسخگوی مسائل بیشتری می بودن.
اعضا نمی تونستن جایی برن و توی هتل حبس شده و بادیگارد ها سعی داشتن اونا رو از بیرون رفتن و شاید هم گم شدن احتمالی منع کنند...
گم شدن جیمین از همه بدتر بود، چون جیمین قبلا هم تهدید شده بود و هیچ کس نمی خواست حتی لحظه ای به این فکر کنه که ممکنه اون تهدید ها به حقیقت پیوسته باشن.تهیونگ به محض این که به هتل رسیدن به اتاق جونگکوک هجوم برد، اون می دونست، مطمئن بود که جیکی می دونه جیمین کجاست.
اما جیکی حتی از اون هم درمونده تر بود در حالی که سرنگ های زیادی روی میزش رها شده بود تهیونگ می تونست رگه های آبی رو تو چشمای قهوه ایش ببینه."چرا این طوری شدی؟"
بعد از اون معرکه بالاخره نتونست جلوی خودش رو بگیره و با صدای گرفته ای پرسید. جیکی نگاهش رو از پاهاش گرفت و به آینه داد و با دیدن تغییرات جزئی توی صورتش آهی کشید.
"به خاطر استرسه، بدنم به خون جواب نمیده."
"خون؟ پس اون ماده ی سرخ رنگی که به خودت تزریق میکنی خونه!"تهیونگ با صدای خفه ای زمزمه کرد و جونگکوک ترجیح داد جوابش رو نده. حرف تهیونگ به نظر سوالی نمیومد، بیشتر انگار به مسئله ی مهمی پی برده باشه.

KAMU SEDANG MEMBACA
•Complete~Behind The Mask || Fratello S2
Fiksi Penggemar•••Fratello Season 2••• ...Complete... ▪︎خلاصه: کیم تهیونگ و دوست پسرش جئون جونگکوک چهار ساله که با هم رابطه دارن. زمانی که تهیونگ فکر میکنه زندگیش بهتر از این نمیشه سرنوشت کثیف ترین چهرش رو بهش نشون میده. چی میشه اگه دوست پسرش اونی نباشه که فکرش رو...