🍷Pαят Three

2K 335 87
                                    

Seokjin's Pov~

"لازم نیست به کسی زنگ بزنی هیونگ."
وقتی که داشتم از ترس خودم رو خیس میکردم صدای آشنای تهیونگ دنیا رو بهم هدیه داد.همین که اون تهیونگ بود نه یه قاتل،دزد یا ساسنگ برای من یکی کافی بود.

"سکتم دادی این چه کاریه."
فوری به ستمش برگشتم و غریدم،اما اون بدون توجه به من گوشیم رو روی عسلی کنار مبل رها کرد.
"نمیخواستم الکی منیجر رو اذیت کنی."
"الکی اذیت کنم؟چیو اذیت کنم؟وضعیت اتاق جونگکوک رو ندیدی؟خدای من کی این بلارو سر اتاق این پسر اورده.وظیفه‌ ی منیجر همینه.به منیجر نگم به عمم بگم؟"

همونطور که غرغر میکردم پشت سرش راه افتادم،شاید اون میدونست چه کسی مسبب این اتفاقه.
"ببینم نکنه خودت اینکارو کردی؟"
فکری که به سرم اومده بود رو بیان کردم و ابرویی بالا انداختم.
"بر فرض که من بودم،مهم اینه که چیزی که میخواستم رو پیدا نکردم."

"چی میخواستی؟"
محکم دستش رو روی کابینت زد،از صداش توی جام پریدم و با چشمای گشاد شده به تهیونگ که انگار اصلا از سوالات من خوشحال نشده بود نگاه کردم.
"این قدر سوال برای چیه هیونگ؟خودم قبل برگشتش اتاقشو تمیز میکنم پس اینقدر غر نزن."

پالتوشو از روی صندلی آشپزخونه برداشت،چطور متوجه اون پالتوی نخودی رنگ نشده بودم؟
"شماها از احترام گذاشتن فقط هیونگ گفتنش رو بلدید."
دوباره غر زدم،به هرحال نمیتونستم اینکار رو ترک کنم.تهیونگ انگار که عجبه داشت ساعت مچیش رو چک کرد.
"راستی هیونگ من برای فیلمنامه خوانی دارم میرم، پس اگه میشه اتاق کوک رو خودت تمیز کن."
چی؟همین چند دقیقه پیش گفت خودش تمیزش میکنه و الان داشت میگفت من تمیزش کنم؟

"یاااا وایسا ببینم پسره ی پررو..."
قبل اینکه بتونم جلوش رو بگیرم بیرون رفت و در رو محکم بهم زد.فقط میخواستم بدونم این پسر روی اعصاب چه مرگش شده،اتاق جونگکوک رو نابود کرده و ازم میخواست جمعش کنم؟

دستمو داخل موهام فرو کردم و از کلافگی بهمشون ریختن.اون پسره ی دیوونه معلوم نیست تازگیا چه مرگش شده.بدبختیای خودم کمه باید حواسم به دیوونه بازی اینم باشه.
نگاه دیگه ای به در اتاق جونگکوک انداختم،چرا باید همچین بلایی سر اتاق پسر بیچاره بیاره؟نکنه جونگکوک داره خیانت میکنه و تهیونگ بهش شک داره؟

با صدای زنگ به خودم اومدم،همونطور وسط هال توی افکارم غرق شده بودم و داشتم چرت و پرت به خودم میبافتم.جونگکوک و خیانت؟خنده داره!!
به سمت در رفتم،حتما خوراکی هایی که سفارش داده بودم رسیدن.باید صبر میکردم نامجون یا هوسوک برگردن تا با همدیگه اتاق رو تمیز کنیم.اون خرابکاری رو نمیشد به تنهایی جمعش کرد.
آره میخواستم تمیزش کنم،قطعا هیچ علاقه ای نداشتم جونگکوک اون اتاق رو اینطور ببینه و بیشتر از اینا آشفته بشه و دعوایی بین اون و تهیونگ شکل بگیره.

•Complete~Behind The Mask || Fratello S2Where stories live. Discover now