تهیونگ فقط ابرویی بالا انداخت، سر تا پای جین رو در نگاه کوتاهی از نظر گذروند و از جلوی در کنار رفت تا به اون هیونگ عصبانی نشون بده که میتونه داخل خونه بشه.
جین چشم غره ای به تهیونگ رفت و وارد راهروی خونه شد، صدای در پشت سرش اومد و تهیونگ خیلی زودتر از اون وارد هال شد. داخل خونه سر و وضع مناسب تری داشت، عود برقی که نامجون از یکی از طرفدارا گرفته بود هنوز روی یکی از طبقه های جاکفشی پای در به چشم میخورد و اولین چیزی بود که نگاه جین رو به خودش جلب کرد!
تهیونگ علاقه ی خاصی به بوی تند عود داشت، وقتی بی خواب بود عود برقی رو روشن می کرد تا بوی ملایمش بهش آرامش بده.
"آرامشی که مناسب مرده هاست."دهن کج کرد و بعد از تکرار حرف جونگکوک از توصیف این عادت تهیونگ وارد خونه شد.هال هم مرتب بود، وسایل هنوز کمی خاک داشتن اما جین احتمال داد همه ی این خاک ها نتیجه ی طوفان های اخیری بود که توی سئول رخ داده بود. وگرنه وسایل مرتب چیده شده بود و نشون میداد یه خدمتکار هرچند وقت یک بار اون خونه رو تمیز میکنه.
با دیدن آشپزخونه ای که کاشی های سفید رنگش بخاطر گرد و غبار کرمی رنگ شده بودن پرسید."شام خوردی؟"
تهیونگ فقط خودش رو روی کاناپه پرت کرد و مثل بچه ی کوچکی که همه ی دنیا باهاش لج کرده باشن زیر لب غر غری کرد."اصلا واسه چی اومدی؟"جین یونتانی که تا الان توی بغلش جمع شده و با چشمای مشکلی بزرگش اطراف رو بررسی میکرد روی زمین گذاشت و وقتی توله سگ با کنجکاوی اطراف خونه شروع به پرسه زدن کرد، آستین همت بالا زد تا آشپزخونه رو تمیز کنه.
"این همه گرد و خاک مریضت میکنه."
قبلا خیلی به اون خونه میومد و میدونست هر یک از وسایل کجا قرار داره، نمیدونست هنوز هم کارتون ها توی اون اتاق بودن یا نه؛ اما مطمئن بود بینشون میتونه چیزی پیدا کنه که تهیونگ رو به خودش بیاره."هیونگ..." صدای تهیونگ این بار به خش داری قبل نبود، نرم تر شده و به وضوح به گوش میرسید.
"بله؟"
"برای چی اومدی اینجا؟"پسر بزرگتر دستمال رو زیر آب گرفت، برای جواب دادن عجله ای نداشت. آب دستمال رو به خوبی گرفت و چند بار تکون داد. وقتی از خالی شدن کامل آب مطمئن شد بالاخره تصمیم گرفت جواب تهیونگ کلافه رو بده.
"فقط اومدم بهت سر بزنم و جمعت کنم زودتر بریم.""بریم؟ کجا بریم؟!"نگاه تهیونگ گیج بود و بنظر میرسید بخاطر بی خوابی ها توانایی حلاجی موقعیت رو نداره.
"خیلی زود دوره ی درمان جونگکوک تموم میشه و میتونیم دوباره گروهو سروسامون بدیم."وقتی این کلمات رو به زبون میاورد نگاهش مستقیما به تهیونگ بود، توجهی به پارچه ای که روی کابینت کشیده میشد و خاک ها رو همراه حرکت رو به جلوش پاک میکرد نداشت.
صورت بی حال تهیونگ به وضوح با شنیدن اسم جونگکوک درخشید و لبخند عمیقی از این تغییر روی صورت جین شکل گرفت.
YOU ARE READING
•Complete~Behind The Mask || Fratello S2
Fanfiction•••Fratello Season 2••• ...Complete... ▪︎خلاصه: کیم تهیونگ و دوست پسرش جئون جونگکوک چهار ساله که با هم رابطه دارن. زمانی که تهیونگ فکر میکنه زندگیش بهتر از این نمیشه سرنوشت کثیف ترین چهرش رو بهش نشون میده. چی میشه اگه دوست پسرش اونی نباشه که فکرش رو...