paper cut 204

1K 188 246
                                    


- مگه نیومدین بازخواستم کنید و بپرسید چرا دارم میرم و بعدش متهمم کنید پس چرا ساکتین شروع کنید منتظرم.
جونگین متعجب اسمم رو صدا زد:
- موبین... واقعا میخوای بری؟

سمتش برگشتم و با همون نگاه جدی گفتم:
- اره دارم از اکسو میرم. دلیلش رو میخوای هیونگ؟

سمت چانیول برگشتم و خیره تو چشم چانیول ادامه دادم:

- دلیلش واضحه دارم میرم که شما راحت باشید. مگه همین الان نگفتی از بچه بازیام خسته شدی؟

اینبار سمت سهون برگشتم و به اون نگاه کردم:

- مگه تو نگفتی همه تون خسته شدین از اینکه بین قهر من و لیدرتون گیر کردین؟

سمت سوهو برگشتم و سعی کردم موقع پرسیدن این سوال مثل قبل جدی و سرد بمونم و صدام از بغض نلرزه:

- مگه تو نگفتی به عنوان لیدر اکسو منو دیگه به عنوان یکی از اعضای گروهت نمیخوای؟

اینبار نگاهم بین همشون گشت و شونه بالا انداختم و گفتم:

- منم که دارم مثل همیشه خواسته های هیونگام رو انجام میدم پس دیگه مشکل چیه که الان لشکر کشی کردین و ازم ناراحت به نظر میایین؟

بکهیون در حالی که نگاه جدیش رفته رفته مردد تر به نظر میرسید گفت:

- ولی ما نمیخواییم که تو بری فقط میخواییم این لجبازی بچگونه بین خودتون رو تمومش کنین و بشینین با هم مشکل تون رو حل کنید.

ابرویی بالا انداختم و گفتم:

- باشه هرچی تو بخوای بکهیون هیونگ.

سمت سوهو که گوشه ای به دیوار تکیه داده بود و با انگشتای دستش، خودش رو سرگرم کرده بود که به من نگاه نکنه رفتم و در حالی که دستم توی جیبم بود جلوش وایسادم و گفتم:

- بیا مشکل مون رو حل کنیم هیونگ. بهم بگو مشکلت با من چیه؟ چرا دیگه منو نمیخوای؟ بهت خیانت کردم؟ دوستت نداشتم؟ کم دوستت داشتم؟ بهت بی توجهی کردم؟ یا شایدم توی تخت خوب نبودم!

کیونگسو به سرفه افتاد و سوهو با چشمای گرد اسمم رو مات و مبهوت صدا کرد:
- موبین؟

شونه بالا انداختم و انگار اصلا هم جلوی بقیه سوال عجیبی نپرسیدم گفتم:

- چیه خب؟ خودشون خواستن مشکلم رو باهات حل کنم. باید بدونم مشکلت با من چیه بتونم حلش کنم دیگه. بگو... جلوی بقیه بگو مشکلت با من چیه که دیگه منو نمیخوای؟

لبش رو گاز گرفت و با لکنت در دسترس ترین جواب رو سر هم کرد:
- من... فقط... از اولم... نباید... از اول... ما هم گروهیم... من لیدرتم... نباید همچین رابطه ای...

از ادامه دادن این کلمات بی سر و ته و نامفهوم نجاتش دادم:
- باشه نمیخواد خودتو اذیت کنی. بیا بگیم نمیخوای با من رابطه عاشقانه داشته باشی. به هر حال قلبه دیگه ممکنه طبق حرف خودت یه روز دیگه منو نخواد و اون یه روز امروزه. میتونم درک کنم. پس حالا بگو چرا نمیخوای عضو گروهت باشم؟ چرا بهم گفتی باید برم و نمونم؟

paper cut2Where stories live. Discover now