این پارت شامل صحنه های اسمات است در صورت عدم تمایل مطالعه نفرمایید
اهسته به این حرکتش خندیدم و دستش رو گرفتم و سمت خودم کشیدم روی پاهام نشوندمش و گوشی رو از دستش بیرون کشیدم و جلوی صورتش گرفتم و جلوی چشماش کل اون پوشه رو پاک کردم و کنار گوشش زمزمه کردم:
- من مال توعم تنها خرگوشی که میشناسم هم یه پرنس بانی سفید و نرم و دوست داشتنیه که از وقتی خودم رو شناختم دوسش دارم و تا اخرین روز عمرم هم عاشقش میمونم پس اصلا نیازی نداری بخوای هیچ خرگوشی رو با اون چاقوی کوچولوت قتل عام کنی فقط کافیه بهم بگی منو میخوای.
به عمد موقع حرف زدن سعی میکردم نفسم رو توی گوشش فوت کنم تا تحریکش کنم و انگار به قصدم رسیدم که سمتم برگشت و خیره تو چشمام صداشو صاف کرد و گفت:
- میخوامتلبخند زدم و موقعی که صورتش به صورتم نزدیک و نزدیک تر میشد چشمامو بستم. حس لبهاش بعد از این مدت طولانی واقعا حس قشنگی بود. اینکه سعی میکرد با اون لبای کوچیکش کل لبم رو توی دهنش جمع کنه و وقتی فهمید نمیتونه بیخیال شد و فقط لب پایینم رو گاز ریزی گرفت و گوشه لبم رو زبون زد.
زبونش دور تا دور لبم رو خیس کرد و وارد شد یه گاز ریز از زبونش گرفتم که آخ خفه اش توی دهنم پیچید و بعد هر دو زبون محکم به هم گره خوردن
با یه دستش دسته ای از موهام رو توی دست گرفت و به سمت راست کشید و بعد صورتش رو سمت چپ گردنم پنهان کرد و خیلی آهسته گاز گرفت اما دلم خواست براش کولی بازی دربیارم:- آخ نکن مگه نشنیدی منیجر گفت فردا باید لایو بگیرم و همه چیز رو به فنا توضیح بدم!
با بدجنسی توی گردنم نفس کشید و ما بین لیس زدن هاش جواب داد:
- این... تنبیهت بود... که دیگه... هیچ وقت... گردن... هیچ کس... بجز من رو... نبوسی...خندیدم و با یه حرکت جامون رو عوض کردم روی تخت انداختمش و روی پاهاش نشستم و در حالی که هر دو دستش رو با دستام دو طرف صورتش قفل کرده بودم با شیطنت پرسیدم:
- اوه تو تنبیه کردنم بلدی؟ میدونستی منم خیلی چیزا واسه تنبیه کردنت دارم؟خیلی کیوت مثل تازه عروس کوچولویی که شوهر غول پیکرش رو تهدید میکنه، تهدیدم کرد:
- موبینا جرات نکن حتی یه مارک هم روی گردنم بزاری چون تو اون لایو کوفتی منم باید به عنوان لیدر توضیح بدمابرویی بالا انداختم و با خنده گفتم:
- خب پس تنها راه اینه جایی رو تنبیه کنم که تو لایو دیده نمیشه
چشماش درخشید و این یعنی فهمید منظورم چیه ولی باز خودش رو به اون راه زد و جرات کرد که بپرسه:
- منظورت کجا... آخبهش فرصت ندادم جمله اش رو تموم کنه و قبل از اون خیلی سریع حوله رو از دور پاهاش کشیدم و کناری انداختم و یه گاز محکم با لبهام از سرش گرفتم که باعث شد به جای اخر جمله، صدای ناله اش رو بزاره.
YOU ARE READING
paper cut2
Fanfictionادامه بوک paper cut رو به دلیل تموم شدن چپتر مجاز بوک قبلی اینجا قرار میدم ژانر: رومنس فلاف اسمات کاپل: سوبین، چانیک، ییژان با حضو جمع کثیری از ایدول های کپاپ از گروه های مختلف