پتو رو روی نی نی که خوابش برده بود مرتب کردم و با گفتن شب بخیر آرومی به چانیول که هنوز هم بیدار بود چراغ رو خاموش کردم و بالا رفتم سوهو داشت لباساش رو جمع میکرد که حمام بره من رو که دید پرسید:
- همشون خوابیدن؟
با اینکه من از همه کوچکتر بودم ولی با این حرف حس پدر و مادری که بچه هاشون رو خوابوندم بهم دست داد و گفتم- فقط چانی هنوز بیداره خوب شد به اندازه کیسه خواب و پتو داشتیم
لبخندی از اینکه هرچیزی مربوط به این خونه میشد رو جمع میبستم زد و گفت:- موقعی که این خونه رو خریدم و دیزاین کردم اول به اینکه تو خوشت بیاد و بعد به اینکه پسرا برای دیدنمون بیان فکر کردم
بعد انگار خجالت کشیده باشه بحث رو سریع عوض کرد:- یونگمین هیونگ زنگ زد. ترسیده بود یهو همه با هم غیب شدیم بهش گفتم هممون پیش موبینیم خیالش راحت شد. گفت فردا بریم کمپانی درباره این شایعات و اون خبر کوفتی تصمیم گیری کنیم.
سری تکون دادم و حرفی نزدم. در اتاق رو بستم و در حال چشم چشم کردن پرسیدم:
- گوشیمو ندیدی؟بی حرف گوشیشو سمتم انداخت و تو هوا گرفتمش و به خودم زنگ زدم. صدای ویبره اش بلند شد اما نمیتونستم پیداش کنم سوهو پشت سرش رو نگاه کرد و گوشی رو از روی قفسه برداشت و با اخم به صفحه نگاه کرد و بعد صفحه رو سمت من برگردوند و نق زد:
-لیدر نیم یعنی چی؟
نتونستم به این عصبانیت کیوتش نخندم خندیدم و گوشی از دستش کشیدم و گفتم:
- خودت گفتی نه جونا صدات کنم نه هیونگ نه اوما میدونی که من بچه حرف گوش کن توام هرچی بگی سریع میگم چشم.اسمش رو از لیدر نیم به همون اسم قبلی تغییر دادم و گوشیم رو بهش برگردوندم. لبخند غمگینی زد و شرمنده گفت:
- معذرت میخوام که با همه حرفام دلت رو شکستم.خسته از یه روز طولانی خودم رو روی تخت انداختم و بوی جا مونده تنش روی تخت رو نفس کشیدم و گفتم:
- مهم نیست... کنار تو باشم همش کم کم خوب میشه.لبخندی زد و در حال رفتن به مستر روم اتاق گفت:
- من زود برمیگردم
سری تکون دادم و گوشیش که توی دستم مونده بود رو باز کردم برای سرگرمی همینجوری توی گوشیش میگشتم از اخرین سرچ هاش که همش درباره من بود گرفته تا نوتیف هایی که برای اکانت اینستاش میومد و اونم درباره نگرانی فن ها برای من بود و در آخر گالریش رو باز کردم.هنوز اون پوشه از عکس های استایل فرودگاه خودش رو تو گوشیش داشت زیر لبی خودشیفته رو نثارش کردم و پوشه های دیگه رو نگاه کردم یه پوشه با اسم یه دنده لجباز داشت که پر از عکسای من بود.
از اینکه انقدر رو اعصابش بودم و انقدر دلش برام تنگ بود که تمام عکسا و فتوشاتای این یه سال اخیرم رو جمع کرده بود خنده ای روی لبم نشست و بقیه پوشه ها رو نگاه کردم که چشمم به یه پوشه با یه اسم عجیب و غریب خورد
YOU ARE READING
paper cut2
Fanfictionادامه بوک paper cut رو به دلیل تموم شدن چپتر مجاز بوک قبلی اینجا قرار میدم ژانر: رومنس فلاف اسمات کاپل: سوبین، چانیک، ییژان با حضو جمع کثیری از ایدول های کپاپ از گروه های مختلف