Part 12

695 211 5
                                    

-"ما میتونیم انجامش بدیم، با هم!"
چانیول دست بکهیون رو که بین دست خودش بود فشار داد و گفت. یه پیانوی بزرگ روی استیج بود، مهتابی هایی با نور سفید کل صحنه اجرا رو روشن کرده بودن و دو تا میکروفون براشون روی استیج گذاشته شده بود. یکیش روی پیانو بود و اون یکی روی یه استند وسط استیج قرار داشت. میکروفون وسط استیج یه جورایی تنها به نظر میرسید. مثل تنها درختی که بعد از یه طوفان توی یه محوطه بزرگ سالم مونده. مثل یه نگهبان که تنهایی داره از پستش مراقبت میکنه.
همه این ها باعث میشدن که بکهیون فکر کنه چقدر کوچیکه و بترسه و چانیول هم متوجهش شده بود.
ولی اون یه فکر داشت.
هردوشون دست توی دست هم از پله ها بالا رفتن و منتظر موندن تا اسمشون رو بخونن. چهره سه تا مربی ای که قرار بود ازشون امتحان بگیرن رو دیدن.
" پارک چانیول و بیون بکهیون، قطعه ی آقای پارک رو به نام یونیورس اجرا میکنن "
مربی اصلی اعلام کرد و هرکدومشون سر جاهاشون قرار گرفتن.
بکهیون طی تلاش بی نتیجش سعی داشت که خودش رو کوچیک تر کنه. بدنش پشت سر چانیول که دستش رو گرفته بود و جلو میبردش، میلرزید. اعصابش همیشه زود بهم میریخت.
هردوشون منتظر بودند که مربی ها بگن شروع کنید ولی اون ها داشتن باهم صحبت میکردن. اون قطعه ای که میخواستن با هم بخونن، یه موضوع داغ توی کل دانشگاه شده بود و حتی استادها و مربی ها هم دربارش صحبت میکردن.
معمولا خیلی کم پیش میومد که برای امتحان عملی، دو نفر با هم بخونن و اکثرا اجراهای تک نفره بود تا دو نفره. اگر دانشجوهایی که قطعه رو نوشته بودن خودشون میتونستن بخونن، معمولا این کار رو میکردن و در غیر این صورت به بقیه میدادن که اهنگشون رو بخونن. ولی تا حالا پیش نیومده بود که کسی که آهنگ رو نوشته و خودش هم میتونه بخوندش، با شخص دیگه ای روی استیج بیاد و بخواد دو نفری اجرا کنه.
همه منتظر بودن که ببینن که چطوری چانیول با استعداد و مغرور، با پسری که نمیتونه حرف بزنه قراره اجرا کنه. همه فکر میکردن که بکهیون قراره پیانو بزنه و چانیول هم بخونه.
چانیول موقع رفتن روی استیج، یه لحظه هم دست بکهیون رو ول نکرد. مستقیم بکهیون رو سمت پیانو برد و اونجا نشوندش و مربی ها فکر کردن که حدسشون که بکهیون پیانو میزنه درست بوده.
چانیول وسط استیج رفت و میکروفون رو از روی استند بلندش برداشت و دست بکهیون داد. بعدش خودش هم کنارش پشت پیانو نشست و دست هاش رو تکون داد که گرم بشه.
گرمای بدن چانیول رو که کنار خودش حس میکرد، باعث شده بود که اعتماد به نفس و تمرکزش برگرده. قرار نبود این یکی رو خراب کنه. خوشبختانه کنار پناهگاهی به نام چانیول مخفی شده بود و متوجه ادم های کنجکاوی که روی استیج سرک میکشیدن، نمیشد.
جونگده، لوهان، جونگین و سهون همه وارد سالن تئاتر شده بودن و عقب سالن نشسته بودن. چند نفر دیگه هم به آرومی وارد سالن شدن و نشستن. بالاخره مربی زنگ کوچیک رو به صدا در آورد و هردوشون آماده شدن.
" میتونید شروع کنید. "
چانیول خم شد و خیلی آروم گونه ی بکهیون رو بوسید. بوسش رو هیچکس ندید اما برای قلب بکهیون مثل یه زلزله بود.
میتونست انجامش بده.
میخواست و میتونست.
و بعدش چانیول شروع کرد به پیانو زدن و هردوشون همراهش خوندن.

Magic Of Your VoiceWhere stories live. Discover now