- دوست عزیزم من امشب نمیتونم به خوابگاه برگردم، لطفا به آقای کانگ خبر بده.- دوست عزیزم؟
با تعجب و تردید متن پیام ارسال شده رو خوند. یادش نمیومد که جونگین تا به حال اون رو دوست خطاب کرده باشه!
عجیب تر اینکه، این اولین پیامی بود که از جونگین دریافت میکرد!
اون پسر انقدر ساکت و آروم بود که تهیونگ حتی به یاد نداشت چه زمانی شمارش رو توی گوشیش ذخیره کرده!
با تعجب یکبار دیگه از روی پیام خوند. این حتی اولین باری بود که جونگین به خوابگاه نمیاومد!
تا جایی که به خاطر داشت، همیشه آخرین کسی که از خوابگاه خارج میشد و یا حتی تعطیلات هم توی خوابگاه میموند این پسر بود!
شونه ای بالا انداخت گوشیش رو توی جیبش گذاشت.
نگاهش رو بیشتر بین قفسه ها چرخوند. با دیدن کتاب مورد نظرش که به تازگی شروع به خوندنش کرده بود، با ذوق از روی قفسه برش داشت.
- جادوی کیمیاگر!
به سرعت به سمت میز و صندلی های کنار کتابخونه رفت و روشون نشست.
کتاب رو باز کرد و مشغول خواندن شد.
از بچگی علاقه ی زیادی به کیمیاگری، جادو، شیمی و خلق مواد جدید داشت.
حتی به یاد داشت که مادربزرگش شب ها، داستانهای جادویی براش تعریف میکرد و تهیونگ، با فکر به تمام اون داستانها میخوابید.
معتقد بود تا چیزی وجود نداشته باشه، راجع بهش داستان نمیسازن.- جادوی سیاه: جادوی سیاه نیروی محرکه ای است که از روح تاریک انسان ها تشکیل شده و قوی ترین نوع جادو هاست.
در مصر باستان جادوگران از این نوع جادو برای افزایش قدرت خود استفاده میکردند.
این نوع از جادو، خاصیت شکل پذیری و جاودانگی دارد و برترین نوع جادوهاست.
قوی ترین سلاح در این جادو، روح انسان است.
جادوگر از روح نفسانی و تاریک انسان تغذیه و قدرت خود را تامین میکند.
بر اساس تحقیقات دانشمندان، اهرام مصر نیز به وسیله نیروی شیطانی ای (جادوی سیاه) که به اجنه و موجودات غیر زمینی اعطا شده بود، ساخته شد.
این جادو، بعد ها به جادوی رز سیاه تغییر نام داده و در...با هر جمله از کلمات کتاب، چشمهای متعجبش رو بیشتر باز میکرد.
باورش نمیشد داستانی که مادربزرگش در دوران بچگیش شبها براش تعریف میکرد جزئی از حقیقتهای کتابهای قدیمی باشه.
در واقع این بخش از کتابخانه دانشگاه، کتاب های ممنوعه قرار داشت اما برای تهیونگی که هر روز به این محل میاومد، مشکلی در غالب برداشتن این کتاب ها و مطالعشون وجود نداشت.
به هر حال جز چند نخبه برتر دانشگاه بود و اجازه استفاده کامل از تمام امکانات آموزشی براش محیا بود.
YOU ARE READING
𝗕𝗹𝗮𝗰𝗸 𝗥𝗼𝘀𝗲 ᵏᵒᵒᵏᵛ
Fanfiction𝙧𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 - 𝙛𝙖𝙣𝙩𝙖𝙨𝙮 یک عاشقانهی سیاه، میان جادوگر و جادوگرکُش... ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ رز سیاه برای تو، رقص لب هام به روی لبهات بود. رز سیاه برای تو، نبض دلپذیر نفسهام زیر گونههات بود. رز سیاه برای تو، عشق بود، خاطره بود، زندگی بود،...