با سر درد بدی از خواب بیدار شد. یک دستشو تکیه گاه بدنش و دست دیگشو روی سرش فشار داد و آهسته روی تخت نیم خیز شد:_آه... گندش بزنن..مگه چقدر خوردم؟
چشم هاشو روی هم فشار داد و سعی کرد اتفاقات دیشب رو به یاد بیاره:
_خب با جونگکوک رفتیم مشروب فروشی و جشن گرفتیم، بعدش شام خوردیم که البته من گوشت گاو مهمونش کردم و اون خیلی خوشش اومد و از اون لبخند های خرگوشیش برام زد!
بعدش مشروب خوردیم و من راجب فانتزیای تخیلیم باهاش حرف زدم بعدش... بعدشبا چشم های گرد شده دستشو روی دهنش گذاشت و به بالای تخت نگاه کرد.
با دیدن جسم به خواب رفته ی جونگکوک دستشو محکم روی دهنش فشار داد و زیر لب زمزمه کرد:
_من بوسیدمش و بهش گفتم جادوگر؟؟؟؟ وات ده فاک؟؟؟ من واقعا بوسیدمش؟؟؟ من جونگکوک رو بوسیدم!!!
آهسته از روی تخت بلند شد و بعد از برداشتن حولهش با حالت زاری به سمت حمام رفت:
_این چه غلطی بود کردم؟ حالا راجب من چی فکر میکنه؟ حتما پیش خودش میگه من یه هوس بازِ خیال بافِ مزخرفم... خدای من چطور تونستم ببوسمش؟
تصمیم داشت دوش سریعی بگیره تا قبل از اینکه جونگکوک از خواب بیدار میشه از اتاق خارج بشه و احتمالا تا آخر روز جلوی پسر آفتابی نشه!
بعد از بستن حوله به دور کمرش با احتیاط به امید اینکه جونگکوک هنوز خوابه از حمام خارج شد اما، به محض دیدن قامت پسر که رو به روی کمد با بالاتنه ی برهنه در حال پیدا کردن لباس مناسبی بود، هجوم خون رو به روی گونه هاش حس کرد.
خواست برگرده و بی سر و صدا وارد حمام بشه اما برای اینکار دیر شد، چون جونگکوک به سمتش برگشته بود.
با لبخند آرومی پسر رو مخاطب خودش قرار داد:
_صبح بخیر تهیونگ... خوب خوابیدی؟
این چرا اینطوری رفتار میکرد؟ الان نباید اخم میکرد و انواع و اقسام فحش ها رو بهش میداد؟
آب دهنشو قورت داد و تصمیم گرفت بین گزینه فرار و انکار، دومی رو انتخاب کنه. صداشو صاف کرد و جوابشو داد:
+صب..صبح بخیر...
به خودش بابت لرزش صداش لعنتی فرستاد و چشم هاشو روی هم فشرد.
جونگکوک نزدیکش شد و بی مقدمه دستشو روی پیشونیش گذاشت.
چشم هاش از نزدیکی جونگکوک اون هم با بالاتنه برهنه گرد شد و ناخواسته قدمی عقب رفت و سرشو کمی به پایین خم کرد:
_سرت درد میکنه؟ مسکن برات بیارم؟ هی چرا سرتو
انداختی پایین؟+خوبم...
ESTÁS LEYENDO
𝗕𝗹𝗮𝗰𝗸 𝗥𝗼𝘀𝗲 ᵏᵒᵒᵏᵛ
Fanfic𝙧𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 - 𝙛𝙖𝙣𝙩𝙖𝙨𝙮 یک عاشقانهی سیاه، میان جادوگر و جادوگرکُش... ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ رز سیاه برای تو، رقص لب هام به روی لبهات بود. رز سیاه برای تو، نبض دلپذیر نفسهام زیر گونههات بود. رز سیاه برای تو، عشق بود، خاطره بود، زندگی بود،...