جین _ بلاخره آره یا نه؟
_ استفاده نکردم.
جین _ چرا؟
سرم رو بلند کردم.
_ چون نمیتونم... میترسم.
جین نفسش رو یه طرف دیگه آزاد کرد و هیچی نگفت. بعد از اتاق رفت بیرون. یه بار دیگه به بیبی چک نگاه کردم و بعد با عصابی داغون، محکم کوبیدمش به دیوار و دنبال جین راه افتادم.
دیدم که توی آشپزخونه، جلوی سینک ایستاد. دستش رو برده بود زیر آب و داشت زخمش رو تمیز میکرد. سریع از توی کیفم پلاستیک باند و وسایل پانسمان رو برداشتم و رفتم پیشش.
_ ببینم دستتو...
پشتش رو به من کرد و جوری چرخید و از کنارم رفت که نتونم جلوش رو بگیرم. به جای باند و وسایلی که تو دست من بود، از توی جعبه روی میز، چند تا دستمال برداشت و گذاشت رو زخمش. دوباره راه افتادم سمتش. با اینکه بازم میخواست فرار کنه، دستش رو گرفتم و گفتم:
_ بزار برات تمیزش کنم. اینطوری بدتره میشه.
و صدام ناخوداگاه لرزید. انگار متوجه شد و به خاطرش دیگه دست از مقاومت کردن برداشت. منم نشوندمش روی مبل و مشغول تمیز کردن زخمش شدم.
تمام مدت دستم یا روی صورتم، درحال پاک کردن اشکام بود، یا روی دستای جین که باندها باز نشه. نمیدونم درد کدومش بدتر بود، زخمش، نگاههاش، سکوتش. به هر حال همهشون انگار مثل یه چاقو توی سینهام فرو رفته بودن.
جین _ لیا...
بدون توجه بهش، باند رو یه دور دیگه پیچیدم زیر انگشت شصتش.
جین _ با توام!
و باز هم فقط یه پیج دیگه به باند دور دستش دادم. تا اینکه چونهم رو گرفت و مجبورم کرد سرم رو بلند کنم.
جین _ منو نگاه کن!
بدون اینکه حرکتی به چشمای رو به پایینم بدم، فقط صورتم رو کشیدم عقب. اینبار دست زخمیش رو هم از توی دستای من کشید بیرون و دو دستی صورتم رو آورد بالا.
جین _ با تو بودم. گفتم منو نگاه کن!
مجبوراً نگام رو به نگاهش دادم.
YOU ARE READING
Whore 2 | فاحشه ۲
Fanfictionحالا من صدایِ خنده هاتو از کجا بیارم وقتی دلم تنگ میشه؟ .............................................. بازی بین جونگ کوک و جی و دیانا و جین شوخی شوخی تموم شد ولی یه دختر جدی جدی مُرد. حالا جونگ کوک و جین بعد 2 سال برمیگردن امریکا، بدون اینکه بدونن س...