با احساس نفس تنگی چشمام رو باز کردم. همه جا تاریک بود. خواستم سرم رو بلند کنم ولی نتونستم. یه چیز روی صورتم بود. انگار یه نفر بالای سرم ایستاده بود و محکم روی دهن و بینیم رو گرفته بود.
احساس خفقان و ترس همه وجودم رو گرفت. دستم رو برم سمت صورتم. دستاش رو لمس کردم اما نمیتونستم ببینم کیه. داشتم نفس کم میآوردم.
هرچی سعی کردم دستش رو بردارم نمیتونستم. هرچی جیغ میکشیدم توی گلوم خفه میشد. هیچ راه فراری نبود. چشمام رو دوباره بستم. یه دفعه راه نفسم باز شد و از جام پریدم.
با ترس دور و برم رو نگاه کردم. هوا روشن بود. هیچ کس به غیر از خودم اونجا نبود. تازه فهمیدم که داشتم کابوس میدیدم.
چشمام رو روی هم گذاشتم و با کلافگی دستی به صورت خیسم کشیدم. خیلی وقت بود این کابوسها نیومده بود سراغم. ولی دیشب اولینبار و امشب دومینبار بود. دقیقا از وقتی که دیگه قرص نمیخوردم.
از جام بلند شدم و کششی به خودم دادم. گردنم خشک شده بود و کمرم و زانوم درد میکرد. به خاطر جونگکوک یه کوفتگی هم حالا به پام اضافه شده بود.
پوفی کشیدم و به گوشیم نگاهی انداختم. ساعت نزدیک 8 صبح بود. پتو رو دور خودم پیچیدم و مثل دیروز صبح پابرهنه رفتم تو بالکن. نفس عمیقی کشیدم و ریههام رو پر از اکسیژن خالص صبحگاهی کردم. آخ که چقدر خوب بود. این هوا، منظره، لحظهای آرامش بعد از مدتها عذاب اجباری، عطر ملایم گل یخی که کنارم بود...
یهو لرزه خفیفی به بدن خیسم افتاد. پتو رو بیشتر دور شونههام پیچیدم و برگشتم تو. در عرض یک دقیقه برای خودم یه قهوهی داغ درست کردم و ریختم تو فنجون. ولی همین که درحال زمزمه یه آهنگ آروم برگشتم، با دیدن جین درست پشت سرم، یهو ناقافل از جام پریدم.
همین باعث شد قهوهی داغ بریزه رو دستم و لیوان از دستم ول بشه و بیوفته، و با صدای بلندی بشکنه.
جین _ شِت.
نگاه بهت زدهام رو چرخوندم طرفش، ولی به خاطر سوزش زیاد دستم مجبور شدم بیخیال عصبانیتم بشم. رفتم سمت سینک و دستم رو گرفتم زیر شیر آب سرد. خیلی نگذشته بود که صدای مضطربش رو از کنارم شنیدم.
ESTÁS LEYENDO
Whore 2 | فاحشه ۲
Fanficحالا من صدایِ خنده هاتو از کجا بیارم وقتی دلم تنگ میشه؟ .............................................. بازی بین جونگ کوک و جی و دیانا و جین شوخی شوخی تموم شد ولی یه دختر جدی جدی مُرد. حالا جونگ کوک و جین بعد 2 سال برمیگردن امریکا، بدون اینکه بدونن س...