دوباره کل خونه رو زیر و رو کردم، حتی کل هتل رو، ولی هیچکس ازشون خبری نداشت. برای بار هزارم شمارش رو گرفتم ولی جواب نداد. برای بار هزارم براش نوشتم "جونگکوک... ازت خواهش میکنم..."
اون چند متر خونه رو هی بالا پایین کردم، بیقرار یه جواب ازش بودم، هی گوشی رو برمیداشتم، نگاش میکردم، پرتش میکردم.
"جونگکوک... فقط بگو کجایی... همین... خواهش میکنم"
ولی باز جوابی نیومد. کمکم داشت باورم میشد. اون واقعا رفته بود. بدون اینکه حتی یه نشونه از خودش گذاشته باشه. بدون خداحافظی!
و این همهش تقصیر من بود. باید بهش میگفتم دوستش دارم. باید بهش میگفتم اگه نباشه میمیرم. باید همهی اینا رو حتی واسه یه بار هم شده به زبون میوردم.
داشتم جون میدادم تو دلواپسی. دوئیدم سمت آسانسور. همون لحظه گوشیم زنگ خورد. یه پیام صوتی از طرف جونگکوک اومده بود. سریع پلی کردم.
جونگکوک _ هی... چه طوری...
صدای خندههاش توی شلوغی دورش گم شد.
جونگکوک _ گوش کن... زیاد وقت ندارم... نمیخواستم این پیام رو بفرستم ولی فهمیدم خیلی نگرانت کردم... فقط میخواستم بهت بگم... میخواستم بگم که... من دارم... دارم برمیگردم کره...
یهو بغض راه گلوم رو بست.
جونگکوک _ ببخش که یهو تنها شدی... ببخش که دیگه کنارت نیستم. بي سر و صدا از زندگيت رفتم بيرون... فقط نگو چرا نگفتي، چرا قبلش حرفي نزدي! آروم و بي صدا رفتم... چون اگه خداحافظي ميکردم، ميگفتي داره رفتنش رو اعلام ميکنه تا بگم نرو... برميگرده، همهاش نمايشيه...
نفس عمیقی گرفت و آرومتر از قبل گفت:
جونگکوک _ دارم میرم... بي صدا... ولي...
دوباره یه نفس عمیق دیگه. این دفعه سکوتش طولانیتر از قبلیها شده بود، تا اینکه صدایی از خیلی دور گفت:
جین _ پاشو... پرواز اعلام شده...
همین که صدای جین رو از کنارش شنیدم، یهو وُیس قطع شد. هرچی شمارش رو گرفتم خاموش بود. حتی شمارهی جین. دستم رفت رو دکمهی وُیس:
_ جونگکوک نرو... خواهش میکنم... برگرد پیشم... خودت میدونی چقدر از نبودنت میترسم... خودت که میدونی بدون تو خوابم نمیره... فقط برگرد لطفا... لطفا...
اون بغض سرکش رو بزور رام کردم و گفتم:
_ یادته دیشب ازم پرسیدی دوستت دارم یا نه... جونگکوک... منِ احمق عاشقتم... عاشقتم میفهمی... تو رو خدا برگرد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
Whore 2 | فاحشه ۲
Fanficحالا من صدایِ خنده هاتو از کجا بیارم وقتی دلم تنگ میشه؟ .............................................. بازی بین جونگ کوک و جی و دیانا و جین شوخی شوخی تموم شد ولی یه دختر جدی جدی مُرد. حالا جونگ کوک و جین بعد 2 سال برمیگردن امریکا، بدون اینکه بدونن س...