هایییی من با پارت ۲ برگشتممم
آهنگ پیشنهادی :
The way - Zack Hemsey
(این آهنگ توی چنل اپ شده [همراه با فایل پی دی اف وان شات های کامل شده] لینک چنل در بیو پیج هست)
اگر همزمان به آهنگ گوش میدید توصیه میکنم خیلی تند نخونید :)
_______هوا کم کم داشت سرد میشد... و قلب وی یینگ بی تاب تر...
یک جایی گوشه ی دلش... امید داشت به اینکه لان جان بالاخره پیداش میشه....
اما هر سری عقلش به دلش یادآوری میکرد....
«اون به تو پشت کرده... برای چی باید برگرده کنارت...»از جاش بلند شد و به سمت خروجی مخفیگاهش رفت...
باده شدیدی میوزید... و دونه های برف آروم آروم روی موهای مشکیش مینشستن....اطرافش به جز درخت هایی که پژمرده بودن و گوردخمه چیزه دیگه ای نبود...
وی یینگ نمیترسید...
اون هیچ وقت از این چیزهای پیش پا افتاده نترسیده بود....
اما زمانی که تنها شد... برای اولین بار... ترسید....غمی که روی دلش سنگینی میکرد... غیرقابل توصیف بود...
بغضی که به گلوش چنگ مینداخت دردناک بود...
فلوتشو توی دستش فشار داد... طوری که انگشتهاش از قدرتش سفید شده بودن...اما... چیزی ته دلش داشت بهش اخطار میداد.... و این برای وی یینگ ترسناک بود....
چشماشو بست...
و پیکره سفید پوش، دوباره جلوی چشمهاش نقش بست...
قدمهای آروم و مقتدرانه اش....
صورت بی نقص و عاری از احساسش...
اما لمس های یواشکی... و بوسه های داغشون خبر از عشق بینشون میدادن...اشکی از گوشه ی چشم وی یینگ پایین ریخت...
- لعنت به من
- لعنت به من که هنوز دوستت دارم...روی دو زانوش افتاد...
برف کاملا موهای مشکیشو سفید کرده بود...
بخاطره سرما و اشکهایی که ریخته بود... صورتش سرخ شده بود...=وی....یینگ....
اول فکر کرد خیالاتی شده...
پوزخندی به خودش زد-دل بیچاره ی من ....
-چقدر مگه دلتنگم که دارم توهم میزنم....میخواست بی اعتنا به مخفیگاهش برگرده
که این سری صدارو واضح تر شنید=وی یینگ....
آب دهانشو قورت داد
مهم نبود از چه فاصله ای
وی یینگ امکان نداشت صدای لان جانش رو نشناسه....-لان.... جان...؟
کنترلشو از دست داد
همونطور که اشکهاش گونه هاش رو خیس میکردن فریاد زد-لان جان!!!!
چندبار دوره خودش چرخید
تنهایی وی یینگ رو تا مرز دیوانه شدن پیش برده بود....
اما با دیدن پیکره سفید پوشش که در خون اغشته شده بود سره جاش ایستاد...اون... لان جانش بود...؟
اون یشم سفید قوم لان... که شکست ناپذیریش همه جا سره زبونهاست... بود...؟