🍷 part 7 🍷

2.6K 435 62
                                    

#part7

چیزی نیست چان....چیزی نیست،خفه جیغ کشید...اره اون کوفتی قطعا بستنی وانیلی اب شده اس نه کام.پسر جوون با دیدن صحنه رو به روش مدام تکرار میکرد ....به لطف قد بلندش میتونست از در نیمه باز کلاس اون دو تا گربه هورونی لعنتی رو مشاهده کنه.

ولی اون لعنتی بستنی وا رفته نبود که بین انگشت های باریک استادش خودنمایی کرد اون مایع فاکی کام بود..کام.

چانیول قوه شنوایی خوبی داشت و الان به خاطر این که میتونه واضح صدای استادش و لوهان رو بشنوه ؛خوشحال بود.

استاد لعنتیش با پوزخند به همکلاسیش که لخت وسط کلاس ایستاده بود نزدیک تر شد....اون همکلاسی لعنتیش به طرز فاکی خوشگل بود ولی حالا که داشت اون رو با صورت سرخ از ارگاسم و بدن لعنتی تراش خورده اش میدید....زیادی سکسی دیده میشد.

همه خون های تو رگ هاش به قسمت پایین تنه اش هجوم میاورد و این رویای لعنتی رو واقعی تر جلوه میداد.

با صدای لطیف استادش که به لوهان گفت:_بیبی حالا که دستامو کثیف کردی چجوری باید تمیزش کنم؟

دست هاش رو مشت کرد و لبش رو از تو گزید.

لوهان هم که هنوز چشم هاش خمار بود و گونه های برجسته اش قرمز جواب استادش رو داد.
_لوهانی با دهنش دست ددیش رو تمیز میکنه!

چانیول اهسته غرید "فاک"باید این صحنه فاکی رو تو ذهنش ثبت میکرد...چون دیگه محال بود همچین نمایش شهوتناکی رو از نزدیک ببینه....البته تا وقتی که نمیخواست.

زبون گرم و صورتی پسر دور انگشت های خوشگل استادش سُر میخورد و اون مایع لعنتی رو با دهن کوچیکش میبلعید....نباید راست میکرد ولی مگه میشد وقتی دو تا پسر خوشگل درست مقابل چشم هاش باشن راست نکنه...  بیبی بوی استادش مشغول ساک زدن انگشت های استاد بیونش بود و چانیول پشت در تسلیم.

تبریک میگم چانیول تو لقب بدشانس ترین ادم جهان رو همین لحظه به نام خودت کردی...به چه دلیلی فاکی باید الان موبایلش رو تو کلاس جا می گذاشت که نتونه از این صحنه لعنتی فیلم بگیره....

اون به جای تماشا کردن الان باید جلو میرفت و تا کمرش باهاش یاری میکرد اون لعنتی های خوشگل و سکسی رو به فاک میداد....
ولی از اونجایی که کارما یه مادرفاکر به تمام معنا بود باید از پشت شیشه حرص میخورد و با یه دیک باد کرده به استاد و همکلاسیش نگاه میکرد.

بکهیون داشت کمک همکلاسیش میکرد تا لباسش رو بپوشه....و چانیول حتی تو این چند دقیقه پلک هم نزده بود ....دوباره فحش داد ...اون استاد کوتوله اش ددی بود مثلا....اخه محض رضای فاک اون لعنتی ن تنها خودش خیلی زیبا بود ،یه بیبی بوی خوشگل لعنتی تر هم داشت.

اهسته از پشت در کنار رفت ...اطرافش رو انالیز کرد و با دیدن ستون نفس راحتی کشید و به طرف ستون با پایین تنه سنگین رفت...

daddy chan and daddy baek (Full)Where stories live. Discover now