🍷 part 10 🍷

2.3K 402 57
                                    

#part10

چانیول بعد چند ثانیه  از شوک حرکت استادش خارج شد و تونست  به خودش به سختی برای خفه نکردن استادش مسلط بشه.بعد با تمام توان داد زد.جوری که صداش به گوش سهون و کای هم رسید.

_چه غلطی کردی توله سگ؟!!! اگه نکُنمت پارک چانیول نیستم‌.

با تموم شدن جمله اش چان فهمید بد جور ریده.اون الان با زبون خودش گفته بود کیه؟اگه اون بکهیون لعنتی اینجور غافلگیرش نمیکرد اون هرگز دم به تله نمی داد.

بکهیون که با داد اون دزد درازه منحرف تو جاش تکون خورده بود و از استرس لباش رو به دندون گرفته بود و داشت خدا خدا میکرد اون مردک زرافه رنگ یهو به سرش نزنه و واقعا همینجا شلوارش رو نکشه پایین و کارش رو تموم کنه با جمله اخر مرد با تعجب به طرفش برگشت.

درسته اون اسپنک کردنش زیاده روی بود ولی بدجور به بکهیون چسبیده بود..تقصیر اون نبود که کون دزد جلوش اینقدر تو چشم هاش گرد و قلمبه جلوه کرده بود ولی لمسش از اون هم بهتر بود.اخه خیلی نرم بود.ولی الان مهم کون پنبه ای دزد که حالا فهمیده بود شاگردش پارک چانیوله اصلا مهم نبود.یه جورایی بکهیون از اینکه طرف مقابلش یه ادم عادیه خوشحال بود ولی اون وجه دیگه اش به شدت مخالف بود .باید یه درس درست و حسابی به شاگردش میداد.محض رضای فاک اون پارک فاکینگ اون رو تا مرز سکته برده بود.

بکهیون به چانیول که سکوت کرده بود زل زد. به نظر میرسید پسر بزرگتر  از اتفاق چند لحظه پیش دچار فلج موقت شده .اخه نه حرف میزد نه حرکتی میکرد.

بکهیون رو نوک پاهاش ایستاد و گوش گنده چانیول که زیادی تو چشمش بود رو گاز محکمی گرفت تا پسر خشک شده رو به خودش بیاره .با داد چان که نشونه موفقیتش بود ،عقب کشید.

دست هاش رو روی سینه به هم گره کرد و با پوزخند شروع کرد.

_پس اقای دزدمون همون پارک چانیوله .که از قضا یه منحرفه و جرئت کرده علاوه بر گروگان گرفتن دوستم لوهان به استادش هم دست درازی کنه ....حالا هم مثل یه موش ترسو زبونش بند اومده و نمیدونه چجوری این گهی که خورده رو ماست مالی کنه.درست میگم بیبی!

بکهیون بیبی رو با تاکید گفت تا چان رو بیشتر حرص بده.

چانیول ادمی نبود که کم بیاره .اون این بازی لعنتی رو شروع نکرده بود که به عنوان بازنده زمینش رو ترک کنه .اون فقط یه چیز میخواست و بهش هم میرسید.درسته که نقشه اش اونجور که پیش بینی میکرد جلو نرفته بود و توقع نداشت خودش اون کسی باشه که همه چیز رو خراب کنه.به هر حال دیگه اتفاق افتاده بود .و چانیول باید از یه راه دیگه وارد میشد.

ماسک تخمی رو با ضرب از صورتش بیرون اورد ونگاهش تو  چشم های شیطون بکهیون قفل شد.بر خلاف غوغای توی سرش لبخندی زد و گفت:_بهتره اول بشینیم و بعد حرف بزنیم.

daddy chan and daddy baek (Full)Where stories live. Discover now