باید بتونم تک تک دلشونو به دست بیارم و کسی که بیشتر از همه اذیتش کردم شروع میکنم ته ته هیونگم، پیش به سوی درست کردن شکلات داغ برای هیونگ عزیزم امیدوارم شکلات داغ برای صبحانه حداقل یکمم شده جبران بدغذایش باشه
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
بعد درست کردن هات چاکلت که با بوش هم مست میشدم رفتم تا هیونگ از خواب بیدار کنم ناخوداگاه لبخندی زدم، موهاشو از صورتش کنار زدم و چند ثانیه نگاش کردم! چشای قشنگش وقتی خواب بودن ، حالت مظلومی به صورتش میدادن! یه بار دیگه لبخند زدم و اروم اسمشو گفتم:(ته ته هیونگی!) و تکون ریزی بهش دادم! اروم چشاشو باز کرد و با دیدن من تعجب کرد!. گفتم:( پاشو هیونگ! امروز واقعا دیر کردی!) تهیونگ که هنوز گیج بود باشه ریزی گفت! از جام پاشدم و گفتم:(من میرم، توهم زود بیا پایین که نوشیدنیت سرد نشه!) تو جاش نیمخیز شد و سرش رو تکون داد! با خودم گفتم:( تو حتی بعد از اون همه حرفی که به خاطر من شنیدی بازم دوستم داری ممنونم هیونگ!) قبل از امدنش سر میز ، کنار هات چاکلت یه نوت کوچیک نوشتم چون نمیتونستم مستقیم تو چشاش نگاه کنم و معذرت بخوام بعد با بیشترین سرعت ممکن دویدم اتاق و منتظر موندم امیدوارم منو ببخشه❤ تهیونگ با دیدن جین روزشو با لبخند شروع کرد و با خودش فکر میکرد این بچه هرچقدم اذیت کنه ولی من بازم دوستش دارم سر میز که رسید با دیدن هات چاکلت چشماش قلبی شد و وقتی متوجه یادداشت کنارش شد با لبخند مستطیلی قشنگش شروع به خوندن کرد ته ته هیونگی خیلی دوستت دارم و بابت همه کارهای بچگانم معذرت میخوام. دلم برای بغل کردنت تنگ شده لطفا جینی رو ببخش عاشقتم 🥺🦋 تهیونگ بعد خوردن هات چاکلتش به سمت اتاق جین رفت و با باز کردن در یه چیزی مثل گوله به بغلش هجوم اورد
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
جین شروع به گریه کرد و میگفت هیونگی من ممنونم و خیلی معذرت میخوام خیلی ببخشین خیلی دوست دارم تهیونگ با عشق موهاشو نوازش میکرد و میگفت جینی منم دوستت دارم به هیونگ قول بده با تصمیمای اشتباهت به خودت صدمه نزنی باشه؟ جین با شنیدن این حرف گریش بیشتر شد و قول داد من بعد حواسش بیشتر جمع کنه و بهتر تصمیم بگیره و به حرف همه گوش بده. بعد همه این لحضات قشنگ یه بوسه شیرین رو گونه تهیونگ میکاره و میگه ته ته هیونگی دیرت شده من برات کیفتو میارم و بعد تحویل کیفش تا دم در همراهیش میکنه و تو دلش شکر کرد اولین قدمش با موفقیت بود و باید سعی میکرد دل بقیه رو هم به دست بیاره ..................................... نمیدونم شاید زندگی همینه ما ادما سختش کردیم