Part 4

1.1K 120 63
                                    

🍂Thirties🍂

Pt 4

بعد از چند ثانیه سکوت گفت:
_تو رابطه ام انقدر خشکی؟

زبونش رو روی لبای خشکش کشید و بدون فکر جواب داد:
_نه

فرز از لبه رینگ پایین پرید دست لیام رو گرفت و کشید.

خودش هم هدفش از پرسیدن این سوال رو درک نمی کرد.

شاید فقط می خواست ریاکشن شاگردش رو ببینه!

بدون مقاومت، پایین اومد به جونگ کوک خیره شد که خم شده و پارچه دور مچ پاش رو باز می کرد.

بعد از تموم شدن کارش، بلند شد و سمت لیام چرخید:
_بیا یه کاری کنیم

پشت سر لیام رفت و پارچه توی دستش رو روی چشم های شاگردش بست و دوباره رو به روش ایستاد.

دستش رو روی قفسه سینه پهن لیام گذاشت:
_با قلبت برقص نه عقلت!

دست های لیام رو بالا آورد کف دست هاشون رو بهم چسبوند:
_یه نفس عمیق بکش و به من اعتماد کن

فشار آرومی به دست هاش وارد کرد:
_باهام همکاری کن

با فشار دست جونگ کوک یکم عقب رفت و گوش هاش رو تیز کرد.

به جونگ کوک اعتماد کنه؟ همین الان هم بهش اعتماد داشت..

نمی دونست چرا اما به طرز عجیبی مقابل این پسر هم وحشی بود و هم رام.

نمی تونست احساساتش رو کنترل کنه ولی تمام جسمش تحت فرمان جونگ کوک بود.

با صدای قدم های جونگ کوک گام بر می داشت.

عقب می رفت، جلو می اومد، می چرخید و تماما در  اختیار مربی رقصش بود.

یکی از دست های لیام رو رها کرد و با اون یکی دستش، شاگردش رو جلو برد و کاملا رهاش کرد.

منتظر بود ببینه لیام می تونه بفهمه کجا ایستاده یا نه.

وقتی حرکتی ندید، ناامید سرش رو تکون داد و دوباره دست لیام رو گرفت و به سمت خودش، کشیدش.

یکی از دست های لیام رو دور کمر خودش انداخت و کاملا به شاگردش چسبید.

دست آزادش رو روی شونه ی لیام گذاشت و با گام های منظم شروع به حرکت کرد.

با پاهاش، پاهای لیام رو هم حرکت می داد و سعی داشت حداقل یکم هماهنگ باشن.

کاملا این حس رو داشت که داره با یه آدم آهنی که حتی روغن کاری هم نشده، می رقصه و این عمیقا ناراحتش می کرد.

جونگ کوک عاشق رقص بود و رقص رو زندگی می کرد و وقتی می دید یکی انقدر نسبت به رقص گارد داره، می رنجید.

از طرفی، فرم بدن و حتی خوش قیافه بودن لیام باعث می شد بیشتر حسرت بخوره که چرا همچین مرد جذابی، نمی تونه خوب برقصه!

ThirtiesWhere stories live. Discover now