Part 5

463 44 10
                                    

Thirties

کلافه دکمه های پیرهنش رو می بست و با هر بار سر خوردن دایره های ریز بین انگشت هاش، زیر لب فحشی نثار شاگرد ناپدید شده اش می کرد.

چند ضربه ای که به در خورد از جا پروندش، چین ریزی بین ابروهاش جا خوش کرد با چند قدم کوتاه خودش رو به در رسوند با نفس عمیقی سعی کرد به خودش مسلط باشه، قفل رو چرخوند.

آروم در رو باز کرد بهت زده خیره شد به مرد عجیبی که با سری افتاده رو به روش ایستاده بود.

تهیونگ نفس بریده از تیر کشیدن دستش، سرش رو بلند کرد و با زیر ترین صدای ممکن جونگ کوک رو صدا زد اما مربیش همچنان در سکوت و تعجب براندازش می کرد.

نگاهش رو از زخم بخیه خورده کنار ابروی چپش پایین آورد روی تیشرت مشکیش چشم چرخوند تا اینکه ساق دستش رو دید.

کبودی های سرخ و بنفش در امتداد هم ابر متوسطی ساخته بودن با چند بار پلک زدن، دوباره به چشم های مرد زخمی خیره نگاه کرد.
بعد از مکث کوتاهی در رو محکم تو صورتش کوبید با تکیه به در سر خورد روی زانوهاش نشست.

تهیونگ با صدای بلند در چشم هاش رو بست دوباره در زد همزمان تارهای صوتیش رو به کار انداخت و گفت:
_بذار توضیح بدم

وقتی جوابی نگرفت بجای در زدن، کنار چهارچوب در نشست به دیوار تکیه داد:
_بعد از آخرین جلسه با دوستم رفتیم بار، قرار بود فقط ذهنمو خالی کنم ولی همه چی بهم ریخت با یه نفر بی دلیل دعوام شد تا دو شب پیش به سختی می تونستم راه برم..

خواست ادامه بده که در آروم باز و مربیش بیرون اومد و رو به روش نشست اما همچنان اخم ریزی بین ابروهاش داشت.

انگشت اشارش رو جلو برد روی بخیه ابروش کشید و فشار داد.

نفس تهیونگ تو سینه اش گره خورد آخ آرومی از بین لب هاش فرار کرد و باعث لبخندی از روی حرص پسر رو به روش شد.

انگشتش رو برداشت و گفت:
_به من ربطی نداره چرا زخمی ای یا چرا شبیه مرده ها شدی مهم تایمیه که از من گرفتی، یه هفته اس غیبت زده شمارتو نداشتم البته فکر نکنم داشتنش هم فرقی می کرد، چون هر بار میلبورن بهت زنگ زد؛ صدای مزخرف اپراتور بلند می شد
الانم اینجا نشین، پاشو برو همونجایی که تا الان بودی فرض کن انقدر خوب یاد گرفتی که توی دو هفته حرفه ای شدی‌ و یه ماه زودتر دوره آموزشیت تموم شده

قبل از اینکه بتونه بلند شه، دست تهیونگ دور مچش پیچید و روی پاهاش نشوندش.

دست دیگه اش رو دور کمرش انداخت:
_گوشیم همون شب گم شد

چشم چرخوند دستی به کت بهاره تهیونگ کشید:
_عزیزم چندتا گزینه از لیست بهانه های مسخرت مونده؟ من کار دارم

تهیونگ اخمی کرد:
_بهونه نیست، مدرک جلوی چشماته چه جوری باید ثابت کنم؟

جونگ کوک فشار آرومی به ساق دست زخمی شاگردش وارد کرد:
_چهارتا زخم؟ نه تهیونگ اینا دلیل نیست یعنی کسی نبود بفرستیش تا به من اطلاع بده یا طی این چند وقت نتونستی یه گوشی جور کنی که زنگ بزنی؟ هوم؟

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jan 31, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

ThirtiesWhere stories live. Discover now