Part 2

937 124 36
                                    

🍂Thirties🍂

Pt 2

موتورش رو پارک کرد و کلاه مشکی رنگ رو از روی سرش برداشت.

دو روز از رفتنش به سالن رقص می گذشت و به طور غیرقابل باوری، هنوز هم ذهنش پیش اون پسر بود.

بی اختیار چشم هاش رو برای چند ثانیه بست و تصویر مربی رقص جوون با رکابی حریر قرمزی که بیشتر بدنش رو به رخ می کشید، جلوی چشم هاش جون گرفت.

پارچه ی مشکی رنگی که دور کمر باریکش بسته بود، با هر حرکت تند و ظریفش، تکون می خورد و توان نفس کشیدن رو از لیام می گرفت.

چشم هاش رو باز کرد و نفس عمیقی کشید.

طی یه تصمیم آنی، بیخیال تمرین امروز باشگاه شد و کلاه رو دوباره سرش کرد و سمت سالن رقص روند.

....................

دست هاش رو بین موهای مشکی رنگش کشید و جلوی میز میلبورن ایستاد.

با احساس سنگینی یه نگاه، سرش رو باز موبایل بیرون آورد.

با دیدن مرد پولداری که دفعه ی قبل بدون گفتن هیچ حرفی رفته بود، موبایلش رو کنار گذاشت.

با لبخند پرسید:
_چه کمکی ازم بر میاد؟

با اخم ظریفی که بین ابروهاش نشسته بود، گفت:
_می خوام با اون مربی ای که توی رینگ آموزش میده، کلاس بگیرم

میلبورن دستی توی موهای جو گندمیش کشید:
_متاسفم اون مربی شاگردشو انتخاب کرده و تا دو ماهه دیگه وقتش پره

از روی صندلی بلند شد:
_ولی اگه بخوای می تونم مربی..

با عصبانیت روی میز کوبید و باعث شد میلبورن دوباره روی صندلی بشینه.

با لحنی که به زور سعی در کنترل کردنش داشت، گفت:
_چه قدر پول می خوای تا جای منو با شاگردش عوض کنی؟

با شنیدن کلمه ی پول، اخم روی صورت ملیبورن محو شد.

با خوش رویی بی سابقه ای جواب داد:
_زودتر می گفتی

اخم لیام غلیظ تر شد:
_گفتم چه قدر!

لبخند حال بهم زنی روی لب هاش نشست:
_حدودا 50تا

زیرلب فحشی نثار خودش و این مرد حریص کرد و کیف پول چرمش رو از جیب پشتی شلوارش بیرون کشید.

کارتش رو دست میلبورن داد و منتظر موند.

نمی دونست چرا انقدر برای شرکت توی این کلاس رقص مسخره پافشاری می کنه.

یه سرگرمی تازه ارزش 50هزار دلار رو داشت؟

حتی خودش هم نمی دونست داره چی کار می کنه.

اگه از این مربی و رقصش خوشش نمی اومد، کلی ضرر کرده بود اما فعلا ترجیح می داد به این چیزها فکر نکنه.

ThirtiesWhere stories live. Discover now