bailemos

▪︎| part 1 |▪︎

(جونگ کوک)

از شدت خشم رگام بیرون زده بود، نگاش کردم و گفتم:
تو مغزت چیه؟
میشنوی صدامو؟
میفهمی چی میگم لعنتی؟
مین فاکینگ یونگی توووو رهبر یه نژاد اصیل از خوناشامایی
الان تو صورت من نگاه میکنی و از یه بچه گربه حرف میزنی؟

دهنشو باز کرد ک حرف بزنه، دستمو اوردم بالا

- فقط خفه شو ، لطفا فقط خفه شو

اومدم سمتم دستشو گذاشت زیر چونم تا نگاهش کنم و گفت:

جئون جونگ کوک ، بچه گربه نه
کت بوی، اون کاملا یک انسانه فقط از نژاد متفاوت مثل نژاد وحشی فاکی ما
من نفسم با دیدنش حبس میشه چه تو بخوای گوش کنی چه نخوای

با خشم چونمو فشار داد و ول کرد و لگدی به میز کوبید و رفت، با تمام قدرت درو پشت سرش کوبید.
این حجم از خشم در مقابل من ؟ به خاطر یه گربه؟
باید ببینمش همین الان

کتمو برداشتم و از کاخ زدم بیرون سوار پورش سیاهم شدم و گاز دادم ب سمت  همون کافه لعنتی!

یونگی رفته بود اونجا که قلب چندتا ومپ قانون شکنو از سینشون بکشه بیرون!

خوب یادمه اون روز بارونی بود و من متنفر از روزای بارونی تو کاخ موندم و این کارو به اون سپردم،
بعد از تموم شدن کارش از کافه زده بود بیرون و کنار در بچه گربه ی دلشو برد، بچه گربه حالش خوب نبوده انگار و با دیدن اون فرار کرده، یه نگاه فقط یه نگاه باید وحشی ترین ومپایر زمین رو اینجوری کنه؟

فقط به خاطر حس بویایی قویش فهمید خون انسان تو رگای اون گربس و بوی کت بوی بودنش دیوونش کرد.

از فکر بیرون اومدم و ماشینو پارک کردم،  سیگارمو روشن کردم و به کافه اطرافش نگاه کردم.

خبری از گربه دلبر یونگی نبود،
معمولا کافه مورد علاقه من نیس تا میشه آدم تویه بار بشینه و موزیک راک گوش بده
چرا باید بوی قهوه و صدای پیانو کلاسیک رو تحمل کنه؟

اروم و با ابهت همیشگیم وارد اون کافه آشغال شدم، کافه مطرح هه! و چند تا شعبه دیگه هم داره، سرتاسرش کتاب و دوربینای قدیمی و فاز هنری!

بوش کردم، اینجاس!!!
بچه گربه لعنتی اینجاس!!!

دنبال بو رفتم رسیدم به اتاقی با در قرمز، یکی دستشو گذاشت رو شونم، دختر ریز نقشی که لباس گارسون هارو داشت.

تو چشام چی دید ک ترسید و کمی فاصله گرفت و با لکنت گفت: اونجا اتاق مدیر کافست بدون هماهنگی نمیشه برید تو.

زیر لب گفتم: زر نزن باو

و وارد اتاق شدم، بوی هیبریدش بوی خون نابش داشت دیوونم میکرد هوش از سرم پرونده بود.

اما اونی که پشت میز بود...

▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎