(جونگ کوک)چند روزی بود که ازش بی خبر بودم، گفته بود که درگیر بایلموس و کاراشه چون یه مدت نبوده همه چیز بهم ریخته.
کت چرممو پوشیدم و رفتم بایلموس!!!
رو همون میزی که بار اول با پررویی گفته بود روش بشینم منتظرش باشم نشستم.
گارسون منو رو آورد.
منو رو باز نکرده صداش کردم: پیشنهاد مدیر کافه لطفا.
+ولی آقا همچین چیزی تو منو نیس.
کلاه باکتی رو که براش خریده بودم تو پاکت مشکی گذاشته بودم و به گارسون دادم و گفتم: اینو بده به صاحب بایلموس و بگو یه مشتری روی این صندلی میخواد پیشنهاد تورو بخوره.
با تعجب سری تکون داد و به سمت اتاقش رفت،
چند دقیقه بعد کیتن خستمکلاهی که براش خریده بودم به دست از اتاق زد بیرونو تو بغلم فرو رفت.
دم گوشش لب زدم:اوووف چقدر دلم برای این بو تنگ شده بود، ازم دور شو تا جلو کارمندات خونتو سرنکشیدم.
خنده ریزی کرد و روبروم نشست!
یه بطری ودکا اصیل که از مال شوگاست جلوی منو یه شیک جلو جیمینیم گذاشتن و یه چاقو؟
با تعجب اول به گارسون بعد به جیمین نگاه کردم، الکل سرو نمیکردن که کردن، داستان چاقو چیه؟
تا بخوام بپرسم جیمین که پشتش به کل کافه بود و کسی روش دید نداشت، با چاقو خراش کوچیکی روی مچش کشید که چشام قرمز شد، دندونای نیشم بیرون زد.
چند قطره از خونشو تو شات ودکام ریخت...
این لعنتی ترین بوی فرند دنیا نیست؟
مچ دستشو بوسیدم و با لذت رفتم بالا شاتمو.
تو چشاش زل زدم و گفتم: چند ساعتت مال من باشه؟
لبخند کیوتی زد+باشه!
با سرعت بردمش سمت فرودگاه به مقصد توکیو.
توی چرخ و فلک نشستیم ، اون تو بغل من بود و به آسمون شب نگاه میکرد،دم گوشش لب زدم:هنوزم غیر رسمیم؟
قهقه ای زد که به نظرم زیبا ترین تصویری بود که تا الان دیدم و گفت: نه تو عشقمی و بغلم کرد...
دیگه سفر توکیو قابل وصف نیس!
▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎
به خوبی فیک قبلیم نبود، اما بدم نبود.
من دیه از واتپد میرم!
بای آرمیییییی
VOCÊ ESTÁ LENDO
bailemos
Vampiro▪︎▪︎|بایلموس|▪︎▪︎ 💙برای جدا شدن از تنهاییم مینویسم.💙 🧛♂️🐈🧛♂️🐈🧛♂️ 💫خلاصه: کتبوی کیوت ما جیمین شی خیلی اتفاقی سر راه ومپایر خطرناکی به نام جئون جونگ کوک قرار میگیره... Be careful jimin ssi... 💫 کاپل: کوکمین، یونته، نامجین 💫ژانر: کتبوی...