مشت جیک مستقیم به فک لویی خورد و باعث شد بیفته روی زمین. لویی وقتو تلف نکرد با اینکه مست بود ولی هنوز هوشیار بود.
مردم یه دایره کوچیک دورشون زدن و شروع به نگاه کردن اونا کردن .
لویی وقتی جیک رو زد و پرتش کرد روی زمین و میله خرد گفت : " تو بودی زدی توی دماغم ؟ "
شروع به مشت زدن کرد ، هری میتونست صدای شکستن دماغ جیک رو از بین صدای جیغ و موزیک بشنونه.
هری میدونست زمان کمی داره تا از شوک در بیاد و اونارو از هم جدا کنه، چون در غیر این صورت یا بخاطر مشروب خوردن برای زیر سن قانونی بودن و بهم ریختن نظم مکان عمومی میرن زندان یا میرن بیمارستان.
هری به سمتشون رفت و سعی کرد لویی رو از جیک جدا کنه و داد زد : " لویی ، دست نگه دار ، تو مستی - "
" فاک آف "
هری حتی نتونست لویی رو از اونجا دورکنه چون یهو یه مشت تو صورتش خورد . چند نفر به دعوا اضافه شدن و هری تونست تشخیص بده که عضو تیم لاکراس هستن .
اوضاع خوب نبود . هری دستشو روی گونه و لب خونیش گذاشت و خداروشکرکرد که خون ریزی زیادی نداره.
زین و نایلم برای زدن بچه های تیم لاکراس به لویی پیوستن ، همه چی وقتی بدتر شد که بعضی از چیرلیدرا با جیغ شروع به کشیدن موهای دخترایی که با تیم لاکراس اومده بودن کردن.
هری بازم سعی کرد لویی رو که داشت به لگد به صورت خونی جیک میزد دور کنه ولی همون موقع ده تا بادیگارد به سمتشون اومد و کشیدشون عقب .
نگهبانا یه جوری یقه ی لویی رو از پشت کشید که هری فکر کرد ممکنه خفش کنه ، بعد از اون یکیشون کمر جیک رو گرفت و کشیدش عقب و اونارو روی دوششون انداختن .
نایل بازوی زین رو گرفت و کشیدش : " این باور نکردنیه " هری حس کرد یکی به جلو هلش میده ، متوجه شد که اونم همراه بچه هایی که دعوا کردن از کلوب بیرون میره .
وقتی بیرون اومدن ، دیدن حدود بیست نفر از بازیکنای تیم لاکراس، و همچنین بعضی از دخترای چیرلیدر و دوست دختراشون با دستای دستبند زده شده به سمت ماشین پلیس هدایت میشن. همه، از جمله هری، با دسبتند به سمت ماشین پلیس هدایت شدن .
هری وقتی با نایل و برایانا و زین تو ماشین پلیس بودن به زین گفت : " به فاک رفتیم "
" بهم بگو که کی قراره بیاد و مارو از اونجا در بیاره ؟ "
نایل از صندلی جلو گفت : " باید با مربی تماس بگیریم اون وقتی یه مشکلی واسمون پیش میاد کمکمون میکنه "
هری به صندلی تکیه داد و اه کشید .
این شب قرار بود خیلی طولانی بشه .
ESTÁS LEYENDO
You're An Asshole (But I Love You)
Fanficلویی یه پسر عصبی و خشمگینه که اعتیاد به الکل داره و نمیدونه میخواد با زندگیش چیکار کنه ، هری دانشجوی رشته ی روانشناسیه که همیشه از لویی مراقبت می کنه و این چیزی بود که لویی نمیخواست، اما واقعاً بهش نیاز داره . این فنفیکش ترجمه ی از اکانت @smileyou...
