Part 2: تنهایی هم یروزی عاشق بوده...

122 42 25
                                    


«میگفتن مترسک بودن کار خیلی اسونیه... ولی اون کسی میتونه مترسک بشه، ک قلب چوبی داشته باشه..»

____________________________

"اقای بوسه...من دیشب یک سوالو یادم رفت ازت بپرسم..."

"بپرس وی..."

"ماه هم میفته؟!"

چشماشو بست  و روی هم فشار داد .

"وی..."

وی با همون صورت خنثی و بدون هیچ احساسی گفت:

"بله اقای بوسه؟"

"بنظرت چرا ماه تنهاست؟!"

"چون ادما ب سمتش سنگ پرتاب میکنن مثل من؟!"

قلبشو اروم با دستش  از روی سینش بخاطر این حرف وی فشرد و گفت:

"نه...راستش ماه انقدر از ما دور هست ک ادما هرچقدر هم سنگ ب سمتش پرتاب کنن، بهش نمیخوره..."

"پس من هم میتونم انقدر از ادما دور بشم تا سنگ هایی ک ب سمتم پرتاب میکنن بهم نخوره..."

خنده ی تلخی کرد و گفت:

"ولی وی...تو ماه نیستی ک انقدر از ادما دور باشی..."

وی با چهره خنثی دوباره ب ماه نگاه کرد.

"اره..من ی مترسکم... ولی جوابمو ندادی اقای بوسه... ماه هم میفته؟!"

"اره عزیزم.. ماه هم میفته...چون تنهاست..چون هیشکی رو نداره ک باهاش حرف بزنه..."

وی با حالتی خنثی ب اقای بوسه نگاه کرد وگفت:

"عزیزم ینی چی؟"

"عزیزم رو ب کسی میگی ک برات خیلی عزیزه...خیلی دوستش داری  و خیلی برات مهمه..."

"الان تو من گفتی  عزیزم چون دوستم داری؟"

"اره عزیزم..."

وی بدون هیچ تغییر حالتی دوباره ب ماه نگاه کرد:

"تنهایی ینی چی؟"

"ینی فقط خودت باشی و خودت...هیشکی دیگه کنارت نباشه...هیشکیه هیشکی...حتی شاید خودت هم نباشی..."

"حتی درخت گل  رز ؟"

اقای بوسه سرشو اروم.تکون داد و گفت:

"اره..حتی درخت گل رز ک وسایلات ازش اویزونه..."

"وقت رفتنه اقای بوسه...باید برم..."

"مواظب خودت باش..."

"نه اقای بوسه...من مواظب تنهایی ام تا یوقت سراغم نیاد..."

با این حرف وی ، متعجب شد.مگه حد و حدودی تنهایی رو وی میدونست؟ مگه احساس داشت ک بفهمه تنهایی خیلی بده...؟
افکارش رو پس زد و ب رفتن وی خیره شد ...

.
.
.
.

اروم روی کاغذ سفید رنگ دفتر چوبیش نوشت:

«ماه میفته چون تنهاست.
ماه انقدر از ادما دوره ک سنگ ها هیچوقت ب بدنش برخورد نمیکنه.
تنهایی ینی هیچکس کنارت نباشه.
عزیزم رو ب کسی میگی ک دوستش داشته باشی.
اقای بوسه ب من گفت عزیزم چون دوستم داشت.‌‌»

با چشم هاش ب ماه نگاه کرد و گفت:

"ولی، دوست داشتن ینی چی؟"

•| A scarecrow named V |• Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang