تهیونگ که خونه ی جونگکوک و بلد نبود اون و به خونه اش برد
و به خودش تشر زد که:
_من که نمیخوام کاری باهاش بکنم
_تازشم اصلا هم از خدام نبود جونگکوک و بزارم رو تخت و سفت بغلش کنم(اره همون که تو میگی😒😂)
اینو گفت و تنِ جونگکوک و محکم تر بغل کرد
+اوممممم
جونگکوک که بیدار شده بود صدایی از خودش ایجاد کرد تا از بغله نا آشنا بیرون اومد
+هوم؟ تهیونگ
چشماشو با دستاش مالوند و جلو تر اومد
یا علییی.....وای اینجا کجاست؟
_آروم باش جونگکوکی چرا میترسی؟
تهیونگ با آرامش گفت ولی اون نیشخندش لرزی به تنه جونگکوک انداخت
چنگی به موهاش زد
+تو،تو قبول کردی
(خاطراتش یادش اومده🥳)
با بهت گفت
_اره کوک
جونگکوک پرید تو بغله پسر و زد زیرِ گریه
+واقعا واقعا؟
تهیونگ خندید و حلقه ی دورِ کمرِ جونگکوک و محکم تر کرد
_اره من دوست دارم جونگکوک
+وای عرررر پس امروز روز اولمونه؟
_اره
جونگکوک شیطانی به تهیونگ نگاه کرد و روش خیمه زد
+پس فاک یو بیبی(اسمات میخواین؟👀💦😂)
تهیونگ حیرت زده بهش نگاه کرد
اون خرگوشه عضله ای میخواست بکنتش؟
عمررررا
_اهِی این همه سال تاپ نبودم که تو بیای یه روزه ابهتم و زیرِ سوال ببری ها
+هه هه
+پس بیا رو این حساب بزاریم که بوتیت منتظره دیکه من بوده هوم؟
_نچ نچ
گفت و جاشون و عوض کرد
_حالا شد
صورتش و جلو برد و خواست ببوستش که صورتش با دستای کوک به عقب رفت
+اوه نو اوه نو او نو نونونو(🙂😂)
_یعنی چی او نو؟
+یعنی من تاپم
_نچ
+میگم من تاپم از روم بلند شوووو
_میگم نه یعنی نه دیگه
+منم میگم من تاپم یعنی تاپم دیگه
+میدونی چند نفر زیرم جون دادن پسر؟
_اونش مهم نیست گذشته ها گذشته عوضش الان خودت زیرِ یکی جون میدی
گفت و زانوش و به عضوه خوابیده ی کوک کبوند(کوبوند؟😐😂)
+آه چیکار میکنی؟
_هیس
اخمی رو صورتِ کوک بود
چرا؟
چون لعنت بهش تحریک شده بود
+این دفعه رو تو تاپی ولی دفعه ی بعدی
+اهههههه
حرفش با کارِ یهویی تهیونگ قطع شد
پسر بزرگتر(تهیونگ) که دید کوک داره ور ور(خدایا منو ببخش🌿🤣) میکنه شلوارشو از تنش درآورد و عضوه کینگه(کینگ🙌🏻😎) جونگکوک و بلعید
+آه تهیونگ.... چیکار میکنی؟
تهیونگ سخت مشغوله ساک زدنه دیکِ پسرکش بود و نمیتونست جواب بده
تهیونگ دستاشو روی عضوِ کوک حلقه کرد و سریعتر تکون داد
پریکامه کوک و تو دهنش حس میکرد و آه های از روی لذتش نشون میداد نزدیکه
خیلی یهویی دیکِ پسرو از دهنش درآورد
+هییی تازه داشت خوش.....
+اخخخخخخ کیرم دهنتتتتت(😂😂😂)
تهیونگ آهی از تنگیش کشید
_اوووم فاک خودتو منقبض نکن کوک
+درد.... هق. درد داررررره
+پارت میکنم تهیونگ پاررررت میکنممممم
داد میکشید و خودش و عقب جلو میکرد
تهیونگ لباسه خودش و کوک و به صد بدبختی در اورد(هنوز توشه🙄😂) و دستش و به نیپلای صورتیش رسوند
+آه اوووم
تهیونگ زبونش و روی نیپلاش کشید و بالاتر رفت
مک های آرومش روی گردنه کوک باعث سوزشِ کمی میشدجونگکوک که دید دیگه دردی تو پایین تنش نداره گردنه تهیونگ و گرفت و بوسه ای روش گذاشت
+حرکت کن
تهیونگ آروم پایین تنش و تکون داد
+آه کاندوم نذاشتی که
_نداشتم
جونگکوک نچی کرد
+سریع... آه.. تر
تهیونگ محکم تر کوبید
طنینه صدای برخورده تخمای تهیونگ به رانِ جونگکوک فضا رو تحریک کننده کرده بود(خارِ تصور😐😂)
جونگکوک با حس خوردنه سر دیکه تهیونگ به پروستاتش جیغی کشید
+اههههه همونجا تهیونگم(تهیونگش🥺🤣)
تهیونگ به همون نقطه ضربه میزد
اه و ناله های جونگکوک لذت بخش تر از چیزی بود که فکرشو میکرد
+من... دارم میام ته
_بیا جونگکوک برای تهیونگ بیا
جونگکوک با فشار اومد و لاحافه زیرشو کثیف کردتهیونگ ضربه های عمیقشو ادامه داد و بعدِ چند دقیقه تو جونگکوک خالی شد
+فاک یو
_خنده*
_فعلا که تو به فاک رفتی بیبی
+خفه شو
گفت و تهیونگ و محکم بغل کرد
_بیا بریم حموم
ولی دیگه دیر بود چون جونگکوک خوابیده بود
______________________________
اخ آخ اسمات نوشتنم ریده خدا
ESTÁS LEYENDO
I want you
FanficI want you: خلاصه:جئون جونگکوک توی دوران دبیرستان روی کیم تهیونگ کراشه بزرگی داشته ولی به پسر اعتراف نکرده چون هیچکس نمیدونست اون گیه!تا اینکه جئون بعد از 3 سال از آمریکا برمیگرده و خیلی اتفاقی تو شرکته تهیونگ به عنوانه منشیش استخدام میشه ژانر:روم...