part 44

782 153 471
                                    

هی قشنگای مادر حالتون چطوره؟
یه پارت دیگه:)
باید بگم این پارت قسمت مورد علاقه من و ملیه یه جورایی برامون قشنگه امیداورم شما هم خوشتون بیاد ووت کامنت یادتون نره❤

وباید بگم کامنتاتون بیش از حد روحیه بهمون میده حتی بعضی موقع ها میشینم درمورد کامنتاتون حرف میزنیم شما بهترینین

شرط ووت:48
کامنت:310

.........

سرش به شدت درد میکرد و انگار هر لحظه ممکن بود تا رگ های مغزش منفجر بشن..

از ماشین پیاده شد و صد دلار به راننده ای که با تعجب بهش نگاه میکرد داد و بدونه گفتن کوچیک ترین چیزی از ماشین پیاده شد ..

قدم هاش رو به سمت عمارت سوق داد و وارد شد..

بچه ها کنار هم جمع شده بودن و داشتن تصمیم میگرفتن تا این بار واسه بخش شرقی چه محموله ای بفرستن و با دیدن لویی توجهشون بهش جلب شد

:" هی لو.. مگه با هری نبودی تو چرا دیر تر اومدی ؟ "

نایل پرسید و همه منتظر جواب بودن ،لویی پوزخندی زد با حرص جواب داد

:" استایلز تصمیم گرفت پیاده شم و هوا بخورم چون واسه مغزم خوبه ... میدونی چون الان عقل کل همتون ایشونن "

بدونه اینکه منتظر حرفی از جانب بچه ها باشه به سمت اتاقش حرکت کرد با صدای جما وسط راه متوقف شد

:" لویی وسیله های مادرت که توی هتل بود رو اوردن ..توی یه باکس بود..من نمی دونستم بگم کجا بزارن پس گفتم ببرن اتاق مادرت "

لویی کوتاه سر تکون داد و به سمت اتاقش حرکت کرد دستگیره ی در رو لمس کرد اما نگاهش به سمت آخر راهرو ، اتاق مادرش کشیده شد..

چند لحظه ایستاد و دستگیره در اتاقش رو رها کرد و به سمت اتاق مادرش حرکت کرد..

با بازکردن در و وارد شدن به اتاق حس کرد سنگینی عجیبی روی قلبش سایه انداخته..

اتاق بوی همیشگی رو نمیداد واسه لویی بوی امیخته به تعفن و خیانت میداد..

نور توی اتاق بود ولی نه گرم ،به سردی یه قبرستونه خالی از یه فرد زنده بیشتر شبیه بود..

سمت باکسی که روی تخت بود رفت و با باز کردن درش... نگاهش رو بین وسایل داخل باکس چرخوند..

شیشه عطر کریستال نویر ورساچه مادرش که الان نصفش تموم شده بود رو برداشت و یکم از اون رو توی هوا پخش کرد..

بوی گرم و شیرین انجیر و انگور سیاهش توی هوا پیچید و این دقیقا بویی بود که مادرش همیشه میداد، بوی شهوت !

پوزخندی زد و شیشه رو سر جاش برگدوند..

چشماش از روی جواهرت و مروارید های گرون قیمتش گذشتن و با دیدن رژ همیشگی مادرش چشماش دست از کاوش برداشتن...

TOMRRY [L.S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang