منطقه فروش برده های جنسی◇
با اعالم مجری برده خوش بر و رویی را برای فروش روی سن آوردند.پسرک کاملا لخت بود و تنها پوشش او شورت و پاپیون مشکی رنگی بود که به تن داشت تا التش را از نگاه هیز خریداران از خود راضی در امان نگاه دارد.هیکل زیبایش بخاطر ترس عرق کرد و برق خاصی داشت که نظر خریدارها را به خودش جلب میکرد.
با زانو زدنش روی سن پچ پچ ها و زمزمه ها کم کم اوج گرفت و پسرک با بغض بیشتر در خود جمع شد.با مردمک لرزون به مردهای قوی جثه ای که نقاب به صورت داشتن نگاه و چیزی زیر لب زمزمه میکرد گویی دعایی میخواند تا شاید خدا به او لطفی و نظری کند.مردی که او را روی سن آورده بود زنجیرش را رها کرد و پشت سرش ایستاد.
پیر مرد کارکشته ای که خوب میدانست چطور نظر خریدار ها را به برده جلب کند.دستش را جلو برد و با حالت خاصی سینه و شکمش را نوازش کرد و آلتش را از روی شورت در مشت گرفت و به همان صورت به خریدارها نشان داد:
-خریدار های گرامی،اشراف زاده های محترم...تا به حال برده ای به این زیبایی دیدید؟پسری جذاب و هوس انگیز و آماده ی خدمت به سرورش..به جرات میتونم بگم هیچ جا چنین لعبتی رو برای فروش ارائه نمیدن. خریدار این پسر درست مثل خودش باید خاص باشه.حالا چه کسی میخواد این برده ی آموزش دیده رو با خود به منزل ببره؟
پسری که در گوشه سالن در تاریکی نشسته و با چشم های نافذش به پسرک خیره شده بود به پیرمرد اشاره ای کرد و فقط با یک اشاره برده بینوا را خرید.پسرک به مرد نگاهی کرد و ترس بیشتری در وجودش تزریق شد.به راستی که می ترسید از پسر درون تاریکی....
YOU ARE READING
◆𝐌𝐲 𝐬𝐚𝐦𝐩𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐫𝐝◆
Fanfiction◆کامل شده◆ جیمین برده ای زیبا و خوشگلی که توسط اربابی خشن به نام مین یونگی خریده میشه و نافرمانی هایی از اربابش میکنه و البته تنبیه میشه و.....