Ch. 3

290 90 37
                                    

هری غر زد قبل اینکه بشینه. نمی‌خواست حرف بزنه چون میترسید خوابش بپره. ولی خب کی اینو میخواد مگه؟

ساعت 4 صبح ، هری نمی تونست بخوابه.  اون بلند شد و روی کاناپه نشست و کتابیو که در حال حاضر می خوند رو برداشت. "بعد از همیشه"

جفری و تاد هر دو به سرطان مبتلا هستن و جفری می ترسه که دوباره برگرده. اون تو یادگیری کنده و قانون جدید میگه که کلاس هشتم اون باید یک تست استاندارد بده. اگر جفری قبول نشه، پس نمی تونه از مدرسه راهنمایی فارغ التحصیل بشه.  البته برای هری فقط چند ثانیه طول کشید تا سیستم مدرسه رو توی ایالات متحده بفهمه.  تاد روی ویلچره و نمی تونه برای مدت طولانی راه بره.  جفری می خواد تاد باهاش تا کنار  استیج راه بره بنابراین ، تاد معلم ریاضی جفری و جفری مربی ورزشی اون میشه.

با اینکه ، تاد فردی مغرور و طعنه زنه اما جفری همیشه کنارشه. حتی وقتی که فهمید تاد بهش دروغ میگفته. هری دوست داره دوستی ای مثل اونا -بدون بیماری و مریضی- با کسی داشته باشه. اون می خواد کسی بهش اعتماد کنه و به کسی وابسته باشه. از وقتی که مامانش مریض شده اون همیشه تنها بوده‌. 

خانم تی و بقیه دوستای خوبی براش هستن اما اون فردی رو همسن خودش میخواد. مشخصه که این اتفاق نمیوفته چون زرنگ بودن نشونه ایه که باید به خاطرش تنبیه بشی. اون ارزو میکنه که بتونه پول اضافی داشته باشه و به سینما یا جاهای دیگه بره. شاید ی شب بیرون بره و یکم ناندو* بخره....شاید فقط بره و یک مدل عینک جدید بخره.

*رستوران زنجیره ای که مرغ گریل شده میفروشه.

اون چند نفری رو داره -همونطور که قبلاً می دونین ، اما اونها دردسر سازن و نمی تونه با نگرانی در مورد اونها به مدرسه بره.  هری همش درباره تاد ، جفری ، قدم زدن ، لیندزی ، دوچرخه سواری و مرگ تاد می خوند.

ضربه ای که به در خورد باعث شد هری مثل یک دختر بچه جیغ کوچیکی بزنه. درو باز کرد تا صاحبخونه رو ببینه.

" آه سلام اقای کارسون، امروز صبح به چیزی احتیاج دارین؟"

"اوه خب من فکر کردم الان میخوای بری مدرسه، من اومدم ببینم که اجاره رو داری یا نه"

هری سرشو تکون داد و گفت "من پیش پرداخت کردم"

"پس من مجبورم بیام و بخاری و کولرت رو درست کنم."

"آقا من اجاره ی کافی ندارم."
 
آقای کارسون گلوی خودشو صاف کرد
"آقای استایلز ، اگر نتونین قبض هاتونو پرداخت کنین ، فکر نمیکنم بتونم بهتون اجازه بدم اینجا زندگی کنین."

"ولی-"

"بعدا میام." آقای کارسون به عقب رفت و هری قبل از بستن در آه کشید.  نگاهی به ساعت میندازه،7:45.

اون 15 دقیقه وقت داره تا به مدرسه ای برسه که باهاش 30 دقیقه فاصله داره و اون حتی لباس نپوشیده.

Under The Cover [L.S] "Persian Translation"Where stories live. Discover now