Ch. 4

265 79 46
                                    

"تو باهوشی؟" هری رمانشو به اسم "زندگی مخفی گنجشک دلانی" کنار گذاشت و به لویی نگاه کرد.

"اوه ، آره .. به کسی نگو باشه؟"

"چرا؟"
لویی آهی کشید "نمره های خوب به این معنیه که تو به مدرسه اهمیت میدی. اگه من به مدرسه اهمیت بدم ، بقیه فکر می کنن من مثل تو ی بازندم" ، اون یخ کرد و گفت "اشکالی نداره"

"و همچنین " هری تذکر داد "من ناراحت شدم."

"قول میدی که به کسی نگی؟"

هری آهی کشید ، "قول میدم."

لویی انگشت کوچیکشو بالا اورد. هری چشماش رو چرخوند و انگشت کوچیکشو دور انگشت لویی پیچوند و بعدش روی کاناپه افتاد.‌ "حوصلم سر رفته "

"کدوم گروه موسیقی یا خواننده رو گوش میدی؟"

" سال 1975 "هری جواب داد.

لویی لبتابشو برداشت و کنار هری نشست.

"این گروه توی توتیوب هس که من واقعا اونو دوست دارم ، فکر کنم اونا مدت کمی میشه که کارشونو شروع کردن." لویی روی لینک یوتیوب کلیک کرد و شروع به تایپ کردن «Gotta Get Out» کرد.

اولین چیزی که هری دید چهارتا پسر بود ، دوتا پسر با گیتار ، یکی روی صندلی درام ، و اون یکی دیگه فقط یجا نشسته بود. ی گیتاریست بلوند شروع به زدن کرد. بعدش گیتاریست دیگه و بقیه که بدون ساز بودن شروع به آواز خوندن کردن. اونا واقعا خوب بودن. بدون اغراق کردن.

"درامر با دستاش واقعا خوبه‌." هری نظر داد. لویی نفسشو بیرون داد و خندید.

"من اشتباه گفتم. "گرمای گونه های اون حدود 483053٪ زیاد شد. آهنگ ادامه پیدا کرد و درامر بالاخره چیزی خوند. "گیتاریست که کنار درامر نشسته - اسمش لوکه - هات ترینه." لویی اظهار داشت. هری خندید، "نه ، نه ، نه ، اون یکی که روی صندلیه سکسیه"

"تو مایکل رو دوست داری؟"
"این چیزیه که من گفتم ، مطمئنی که باهوشی؟ "

لویی سرش رو تکون داد." آیا تو آرتیستی داری که بخوای سرچش کنی؟ "

" اره" هری با دقت لپ تاپو از لویی گرفت و لگو هوس
(یکی از اهنگای اد شیرن) رو تایپ کرد.

"اد شیرن! تو اونو دوست داری؟ من دوستش دارم." لویی لبخند زد.

هری لپ تاپ را روی یکی از پاهای خودشو لویی گذاشت. شونه هاشون به هم می خورد و موهای هری کمی صورت لویی رو قلقلک می داد اما لویی نمی تونست به اونا اهمیت نده.

"رون ویزلی." لویی خندید و گفت: "تو طرفدار هری پاتری؟" هری پوکر شد ، " آه ، همه ی افراد توی اون فیلم خوبن."

"پس ولدمورت هم خوبه؟" لویی شوخی کرد.

هری لبخند زد و به لویی نگاه کرد. لویی هم بهش نگاه کرد و لبخند زد. بعد از حدود یک دقیقه تماس چشمی ، هری فهمید که چقدر صورتشون نزدیکه. لبخندش کمرنگ شد و قبل از نگاه کردن به فیلم پخش شده روی صفحه ، گلوشو صاف کرد.

Under The Cover [L.S] "Persian Translation"Where stories live. Discover now