Ch. 5

278 79 47
                                    

قسمت پررنگ هریه و قسمتای کج لویی*

هری گیج شده بود. چرا یهو همه به حرفاش اهمیت میدادن؟

"هری کی تتو کردی؟" لویی پرسید.

" من.. آه.. خب بابام میخواست تتو آرتیست بشه برای همین چن سال پیش گذاشتم چنتا تتو برام بزنه."

استن پوزخندی زد " چند سال. عینکت کجاست؟ "

" توی خونم. اگر بخوام به شنا یا چیزایی شبیهش برم اونو نمیزنم. "

" اما عضلاتت؟ " کایل به صورت نامفهومی گفت.

هری به بازوهاش نگاه کرد. " میدونم اونا به اندازه ای که میخوام بزرگ نیستن. "

" به اندازه ای که میخوای نیستن؟ " لویی داد زد.

"اونا اندازه سره منن " 

هری خندید و اونو به شوخی هل داد.

لویی بیش از حد داشت اغراق میکرد و توی استخر غلت زد. " لعنت رفیق "

هری خندید. " اونقدراهم بزرگ نیست. من فقط کتابای درسی و وسایلای زیادی دارم "

کایل لبخندی زد. " فکر میکنی بتونی پدرتو راضی کنی تا برای منم تتو بزنه؟ "

لبخند صورت هری محو شد. " اوه... پدرم دیگه تتو نمیزنه. اون تهیه کننده Syco* هست "

( *معرف حضورتون هست syco دیگه؟... )

" پس بخاطر اینه که شما پولدارین. " 

هری سرشو تکون داد. دروغ.

" شرط مییندم که تختخواب گرونت صدایی ایجاد نمیکنه که- "

" هری تو میخوای چیزی بنوشی؟ " لویی حرف جوزی رو قطع کرد.

" ام... حتما "

لویی هری رو به سمت آشپزخونه هدایت کرد.
گونه های هری به رنگ صورتی روشن در اومدن.

" بابت اونا متاسفم... من میگم اگر اونا به لباس مرتبت اهمیت نمیدن، تو به اهمیت بده. " لویی یک فنجون برداشت.

" تو مدام میگفتی 'تو هاتی؟' وقتی اول رسیده بودم "

" چون هستی " لویی لبخند زد. " تو و حشره‌ت. " (منظورش تتوی پروانه ی هریه)

" این ی پروانه‌ست لویی"

" مطمئنا. چقد مست بودی وقتی اینو زدی؟ "

لویی طعنه زد.

" یکم سرحال. " هری چشمکی زد‌.

" چایی؟ نوشابه؟ "

" چایی خوبه. " هری خندید. " فکر میکنی اونا تا فردا بازم اهمیت بدن؟ "

" احتمالا، مدرسه ما پر از هرزه‌هاس. "

" تو ملکه نیستی؟ "

" اینو فراموش نمیکنی... . " لویی لبخندی زد و لیوانو به هری داد.

Under The Cover [L.S] "Persian Translation"Onde histórias criam vida. Descubra agora