با اخمی که داشت ته مونده جامش رو سر کشید و یه مشت دیگه توی گونه پسر مقابلش پیاده کرد
اون احمقا حق نداشتن انقدر به یونگی فشار بیارن و این اذیت کردنای مداوم اصلا به مذاق اوه سهون خوش نبود
شاید تو عوضی بودن از جونگکوک صدبرابر بدتر باشه ولی فاک بهش اون یونگیه
شاید اگر اصلا نمیدیدش به دیکشم نبود که اونا دارن چه بلایی سر پسر لال میارنولی مگه میشه اون پسرِ دندون لثه ای با لپ های قرمزشو فراموش کرد اونم اوه سهونی که هر وقت یونگی میبینتش مثل کولا از پسر یخی آویزون
میشه و چیزی به جز اخمای وحشتناک پسر یخی نمیتونه یونگی رو راضی به جدا شدن کنهیونگی خیلی از اخمای اوه سهون میترسه
فااک باز یادش افتاد
به محض دیدن پیام جونگکوک ، سعی کرد خودشو با سرعت به اون دانشکده فاکی پسر لال برسونه
ولی مثل دفعه های قبل یونگی زودتر رفته بود ولی قطعا نه با پاهای خودش
قطعا یه بار برای همیشه در اون دانشکده فاکی رو گِل میگیرهبا آخرین سرعت بوگاتی سفیدش رو به سمت پاتوق همیشگیش با پسرا رونده بود و باز کردن در اصلی و رد شدن از پله ها با پسر کت و شلوار مشکلی غرق در دود سیگار مواجه شده بود
اون لعنتی حتی از قبل منتظرش بود و این اعصاب سهون رو بیشتر از قبل بهم می ریخت
همیشه از اینکه قابل پیش بینی باشه متنفر بود و تمام این سال ها یه عوضی همیشه محاسباتش بهم می ریختبعد اخرین کتک کاری که با جونگکوک داشت بعید میدونست تا دو هفته دیگه سمت یونگی بره
این خرابکاری تنها کار عوضی روبه روش بودتا آمد یه مشت دیگه حواله پسر مقابلش کنه
پسر دستشو پیچوند و خون جمع شده توی دهنشو
تف کرد بیرون+کافیه اوه سهون ، اینکه گذاشتم تا اینجا پیش بری هم زیادی بود
"توی عوضی"
+هی پسر ، فک کنم العان گربه کوچولوت عمارت باشه ، بدو با کادو های قشنگت پسر زخمیمونو خوشحال کن
آفرین سهونیه مهربونبا پوزخند به سهون نگاه کرد ،هیچی بیشتر از عصبانی کردن اوه سهون همیشه خونسرد حالشو جانمیاورد
این دنیا یه مدال برای این حجم از شناخت و کنترل روی اوه سهون به پارک جیمین بدهکارهبه کروات پسر زخمی چنگ انداخت و از روی زمین بالا کشیدش
و یه مشت دیگه اینبار به لب های خوش فرم پسر زخمی زد
"بهت گفته بودم من سر اون شوخی حالیم نیست
گفتم بهش دست نزنید بعد توی فاکی ..."ایندفعه نوبت جیمین بود که پسر طلبکار رو به دیوار بکوبه و مشت های پرقدرتشو به سمت گونه ها و خط فک تیزش پایین بیاره
تا صدای ناله های سهون بلند نشد مشت هاشو پایین نیاورد
دوباره سهونو به دیوار کوبید
آروم لب هاشو به گوش های تیز پسر چسبوند
+بهت همون دفعه اول گفتم توی کارای من دخالت نکن ، پس سر تو بکش بیرون
YOU ARE READING
lovely boys
Fanfictionلاولی بویز به معنی 🚫پسرای دوست داشتنیه 🚫 اولین تصوری که توی ذهن همه میشینه بعد شنیدن این اسم چند تا پسر کیوت و دوست داشتنی و بامزه و آرومن پسرای که گوگولی و ساکتن ولی گررررلز باور نکنید اونا به هرچی شبیهن جز آروم و ساکت و کیوت اون لعنتیا...