Part2

492 91 36
                                    

با اخمی که داشت ته مونده جامش رو سر کشید و یه مشت دیگه توی گونه پسر مقابلش پیاده کرد

اون احمقا  حق نداشتن انقدر به یونگی فشار بیارن و این اذیت کردنای مداوم اصلا به مذاق اوه سهون خوش نبود
شاید تو عوضی بودن از جونگکوک صدبرابر  بدتر باشه ولی فاک بهش اون یونگیه
شاید اگر اصلا نمی‌دیدش  به دیکشم نبود که اونا دارن چه بلایی سر  پسر لال میارن

ولی مگه میشه اون پسرِ دندون لثه ای  با لپ های قرمزشو فراموش کرد اونم اوه سهونی که هر وقت یونگی میبینتش مثل کولا از پسر یخی آویزون
میشه و چیزی به جز اخمای وحشتناک پسر یخی نمیتونه یونگی رو راضی به جدا شدن کنه

یونگی خیلی از اخمای اوه سهون میترسه

فااک باز یادش افتاد
به محض دیدن پیام جونگکوک ، سعی کرد خودشو با سرعت به اون دانشکده فاکی پسر لال برسونه
ولی مثل دفعه های قبل یونگی زودتر رفته بود ولی قطعا نه با پاهای خودش
قطعا یه بار برای همیشه در اون دانشکده فاکی رو گِل میگیره

با آخرین سرعت بوگاتی سفیدش رو به سمت  پاتوق همیشگیش با پسرا رونده بود و باز کردن در اصلی و رد  شدن از پله ها با  پسر کت و شلوار مشکلی غرق در دود سیگار مواجه شده بود
اون لعنتی حتی از قبل منتظرش بود و این اعصاب سهون رو بیشتر از قبل بهم می ریخت
همیشه از اینکه قابل پیش بینی باشه متنفر بود و تمام این سال ها یه عوضی همیشه محاسباتش بهم می ریخت

بعد اخرین کتک کاری که با جونگکوک داشت بعید میدونست تا دو هفته دیگه سمت یونگی بره
این خرابکاری تنها کار  عوضی روبه روش  بود

تا آمد یه مشت دیگه حواله پسر مقابلش کنه
پسر دستشو پیچوند و خون جمع شده توی دهنشو
تف کرد بیرون

+کافیه اوه سهون  ، اینکه گذاشتم تا اینجا پیش بری هم زیادی بود

"توی عوضی"
+هی پسر ، فک کنم العان گربه کوچولوت  عمارت باشه   ، بدو با کادو های  قشنگت پسر زخمیمونو  خوشحال کن 
آفرین سهونیه مهربون

با پوزخند به سهون نگاه کرد  ،هیچی بیشتر از عصبانی کردن اوه سهون همیشه خونسرد حالشو جانمیاورد
این دنیا یه مدال برای این حجم از شناخت و کنترل  روی اوه سهون  به پارک جیمین بدهکاره

به کروات پسر زخمی چنگ انداخت و از روی زمین بالا کشیدش
و یه مشت دیگه اینبار به  لب های خوش فرم پسر زخمی زد
"بهت گفته بودم من سر اون شوخی حالیم نیست
گفتم بهش دست نزنید بعد توی فاکی ..."

ایندفعه نوبت جیمین بود که پسر طلبکار رو به دیوار بکوبه و مشت های پرقدرتشو به سمت گونه ها و خط فک تیزش  پایین بیاره

تا صدای ناله های سهون بلند نشد مشت هاشو پایین نیاورد
دوباره سهونو به دیوار کوبید
آروم لب هاشو به گوش های تیز پسر چسبوند
+بهت همون دفعه اول  گفتم توی کارای من دخالت نکن ، پس سر تو  بکش بیرون

lovely boys Where stories live. Discover now