+++++بعد از تمام شدن قرار ملاقات و بستن قرار داد این ماه با کیم ،اون رو تا فرودگاه همراهی کرد .
این قرارداد مهمی بود برای همه پسرا یه پیشرفت چشمگیر درآینده ..به ساعت نگاه کرد نزدیک ۵صبح بود .چشمای سهون از شدت خستگی قرمز شده بودن و سردردش همچنان ادامه داشت
تنها چیزی که العان میخواست آرامش بود..میخواست به سمت آپارتمان جونگ بره اما یه دردسر زنده توی عمارت جئون هر لحظه خراب کاری میکرد .با سرعت بالا به سمت عمارت روند ، به جیمین هیونگ زنگ زد.
با پیچیدن صدای غرق در خواب و دو رگه جیمین خودشو لعنت کرد ، العان ساعت ۵ صبح بود ...جیمین: سهون؟ اتفاقی افتاده پسر؟ چیزی شده؟ فقط آدرس بده خودمو میرسونم .
بعد از یک روز طولانی و خسته کننده،شاید این اولین لبخند واقعی بود که مهمون لب های سهون میشد
جیمین هیونگِ همیشه نگرانش ، شاید تنها کسی بود که نگران حال سهون میشد و حاظر بود براش جونشم بده تنها روشنایی زندگی سهون .سهون:نه جیمین تازه از شرکت برگشتم قرارداد با کیم اوکی شد دیگه نگران نباش.
جیمین که از صدای خسته و کلافه سهون ، عصبی شده بود از روی تخت بلند شد و بدون اینکه اون دوتا موجود عجیب غریب رو بیدار کنه از اتاق بیرون امد.
جیمین: بگو ببینم مگه جونگکوک قرار نبود بره سر قرارداد؟
سهون : نه من رفتم .جیمین : پسره سربه هوا ، کجایی العان هون؟
سهون : دارم میام عمارت ، در پشت رو باز کن .جیمین به سرعت پله های عمارت رو پایین آمد و به سمت در پشتی رفت .
جیمین: دارم میام ، تو عجله نکن آروم برون اون بی صاحابو ، صدای لاستیکاتو من از این ور خط میشنوم یاغی .
سهون : کم گیر بده جیمین شی ، بزار برسم بعد شروع کن ...
جیمین: اهوم..
جیمین میدونست سهون مغرور تر از این حرفاست که بگه خستم بگه بهت نیاز دارم بگه پیشم باش ، بگه قطع نکن .
جیمین میدونست ، از صفر تا صد پسر یخی رو از حفظ بود اینکه سهون بهش زنگ زده یعنی بهت نیاز دارم ، خستم ، کلافم ، سرم درد میکنه یعنی قطع نکن .
جیمین، پسر پشت خط رو از بر بود .
با شنیدن صدای توقف ماشین به سمت در رفت و بازش کرد .
با چشمای سرخ و دستای لرزون از ماشین پیاده شد و به سمت جیمین رفت و روبه روش متوقف شد
جیمین بالافاصله با بغل کردن پسر ، سعی کرد ارومش کنه.
خوبی عمارت جئون اینه که بزرگ شدن پسرا رو به چشم دیده ، راه رفتنشون ،دعواهاشون ، خنده هاشون ،گریه هاشون ... همه و همه.
عمارت جئون دفترچه خاطرات پسراست همون غار تنهایی معروف، جاییکه وقتی دلت میگیره تنها نمونه که به ذهنت میرسه .
جیمین روی چمن های سبز نشست و سهون دقیقا جای همیشگیش دراز کشید و سرشو روی پاهای هیونگش گذاشت .
YOU ARE READING
lovely boys
Fanfictionلاولی بویز به معنی 🚫پسرای دوست داشتنیه 🚫 اولین تصوری که توی ذهن همه میشینه بعد شنیدن این اسم چند تا پسر کیوت و دوست داشتنی و بامزه و آرومن پسرای که گوگولی و ساکتن ولی گررررلز باور نکنید اونا به هرچی شبیهن جز آروم و ساکت و کیوت اون لعنتیا...