جیمین کلافه روی مبل نشستاصلا دلش نمیخواست از جاش تکون بخوره
از وقتی که خدمتکار مخصوص یونگ بهش پیام داد که حالش بد شده و دوباره داره کابوس میبینه به سرعت خودشو به عمارت رسوند .
اون دوتارو به حال خودشون گذاشت با اینکه مطمعن بود قطعا یه خرابکاری بزرگ درست میکنن
و خب خرابکاریشون با بلند ترین صدای ممکنش داشت داد میزد و همه جارو بهم میریخت
با کلافگی سرشو تکون داد
آروم کردن اون گربه ترسو و به زور دادن داروهاش به تنهایی برای پارک جیمین بی حوصله، وحشتناک بود و حالا ...
از وقتی که یول رو با گریه و داد وارد عمارت کردن تا همین لحظه ارامش نداشته جیمین نابود شده بود
با بلند شدن صدای وحشتناکِ فریاد یول از جاش بلند شد و به سمت اتاق یونگی دوید ..
با دیدن اون بچه گربه گریون و لرزون که جلوی در نشسته بود و مشت های کم جونی به در میزد تا شاید
یولی مهربونش در رو باز کنه ، وایساد .میدونست یول عصبی تر و ناراحت تر از اینه که العان کسی رو بشناسه و قطعا دل گربه کوچولوی روی زمین رو بد شکونده و از اتاق پرتش کرده بیرون .
مطمئن بود اون اتاق فرقی با خرابه نداره
جلوی پای یونگی گریون زانو زد واون رو به سمت خودش برگردوند
اروم دست هاشو برای بغل کردنش باز کردیونگی با برگشتن و دیدن فرد مقابلش از ترس نفسش بند امد و شروع به سکسکه کرد .
گفته بود از پارک جیمین میترسه؟حتی بیشتر از هیولاهای زیر تختش..
جیمین با اخم به اون موجود کیوت خیره شد که با هر سکسکش پلکاش محکم باز و بسته میشد و خودش بالا میپرید، اون دهن کوچولوش بی صدا باز مونده بود .
با کشیدن بازوی یونگی اون رو بغل کرد و دستشو زیر باسن پنبه ای اون بچه گربه گذاشت و بلند شد .
با لذت به سکسکه های بی نفسی که تند شده بود گوش میداد .
به سمت اشپزخونه پا تند کرد تا این موجود کیوت توی بغلشو نجات بده
یونگیو روی میز گذاشت و از یخچال بزرگ یک لیوان آب بیرون آورد تا دماش متعادل شه
اصلا نمیخواست گلو و حنجره آسیب دیده یونگ ، بدتر بشه .
با لیوان اب به طرف پسر روی میز که سعی داشت با مکیدن انگشتش به سکسکش پایان بده ، رفت.
واقعا باید یک مدت یونگی رو از یول جدا کنه ، یونگ انقدر خنگ نبود !
با ارامش انگشت یونگ رو از بین لب های سرخش بیرون اورد و لیوان ابو جایگزینش کرد و به اون لب ها ، طوری که به اب مک میزدن و اون گلوی بانمک که تند تند اب رو قورت میداد خیره شد و انگشت خیس از بذاق
یونگی رو بوسید .
YOU ARE READING
lovely boys
Fanfictionلاولی بویز به معنی 🚫پسرای دوست داشتنیه 🚫 اولین تصوری که توی ذهن همه میشینه بعد شنیدن این اسم چند تا پسر کیوت و دوست داشتنی و بامزه و آرومن پسرای که گوگولی و ساکتن ولی گررررلز باور نکنید اونا به هرچی شبیهن جز آروم و ساکت و کیوت اون لعنتیا...