part4

406 94 71
                                    

+ببند دهنتو کیم تهیونگ

چانیول واقعا از دست چرت و پرت ها و مسخره بازی های تهیونگ عصبی و تا حدود خیلی کمی شاید اندازه بند انگشت کوچولوی مورچه خجالت کشیده بود

خب قبوله خیلی بیشتر از این حرفا خجالت کشیده بود و حالا کلی ناراحت بود شاید اندازه یه دنیاااا...!!!!
خب اون از اوه سهون می ترسید درسته هیونگشو دوست داشت ولی دلیل نمی شد ازش نترسه....
مخصوصا اوه سهونی که به شدت روی کارای چانیول و یونگی حساس بود مخصوصا روی کارای چانیول
فقط منتظر بود تا ی کاری کنه و تمااام ... اون موقع چانیول کون باکرشو از دست میداد.

خب یکم شیطنت که بد نبود؟!
حالا یکم بد بود..!!!! مگه چیه خب....
چانیول ، کلافه موهای فرفری شو برای بار صدم کشید
_هی جوجه ، واقعا هنوز گوشیتو روشن نکردی ؟!!!انقدر ازش میترسی؟شت دلم میخواد این اوه سهون رو ببینم ....

صدای اون تهیونگ عوضی باز بلند شد ، اون خند های شیطانییش
فاااک حاظر بود قسم بخوره اگر کیم تهیونگ تا دو دقیقه دیگه بس نکنه و دهنشو نبنده جفت کفش  هاشو توی حلقش فرو میکرد تا از اون کون گندش بزنه بیرون ...

_یولی؟!!!
+مرررررررگ...ببند دهنتو....اگر تو بجای من بودی و اون اوه سهون مث فرشته مرگ میآمد بالا سرت ،قطعا شلوارت خیس میشد...تازشم من کلی  مقاومت کردم نگاه کن.....
چانیول ابروهاشو انداخت بالا ، یه دور چرخید و با اون نگاه به قول خودش مغرور به دوستاش نگاه کرد

و خب یکم داغون پیش رفت چون جونگین و تهیونگ دوباره پخش زمین شدن
_یولی ببند بابا کیوتی ، تو و غرور؟العان بخاطر اینکه شلوارتو خیس نکردی داری به خودت افتخار میکنی و پز  میدی بشین سرجات فرفری ......

تهیونگ با پوزخند و  اون چشمای شیطون داشت تمام تلاشش میکرد تا پسر فرفری رو اذیت کنه

چانیول که دیگه از دست تهیونگ دیونه شده بود

خودشو روی جونگین پرت کرد ،تا حداقل اون خرسک نرم بغلش کنه و نازشو بکشه
جونگین که منظور چانیولو فهمید ، اون چال چالی رو توی بغلش فشار داد تا از دست شیطنت های تهیونگ یکم در امان باشه

به موهای فرفری چانیول که زیر بینیش بود نگاه کرد ،
جونگین عادت داشت دستاشو تو موهای فر چانیول غرق کنه و با لذت اون موهای نرمو زیر انگشتاش حس کنه ، از بس  اینکار رو تکرار کرده بود اون فرفری همیشه از دست جونگین فراری بود

خب العان یه عدد چانیول ناراحت تو بغلش لَش شده و کاملا بی دفاع
جونگین با اون نگاه شیطونش آروم دستشو به طرف فرفرهای روبه روش برد اون شلخته هارو لمس کرد
چانیول با اخمای توهَم و اون لبای چِفت به آسمون نگا میکرد
و اینکار یعنی
(هههییییییی کیم تهیووونگ باهات قهههرررمممم)

تهیونگ اون طرف دراز کشید و سرشو روی پای دیگه جونگین گذاشت و چشماشو بست

چانیول که دید تهیونگ هیچ کاری نمیکنه
و رسما اونو به دیکش گرفته روشو از تهیونگ برگردوند ، سرشو روی سینه نرم جونگین گذاشت و لپاشو به جونگین فشار داد رسما توی بغل جونگین مثل یه نینی جمع شد.

+جونگین، به اون بگو بره ... اصلا چرا سرشو رو پات گذاشته ... تو فقط جونگین نرم منی ...
جونگین که به زور صدای پسر توی بغلشو میشنید
با خنده سعی کرد صورت چانیول رو از خودش دور کنه ....فاک بهت یولی من این سینه هارو لازم دارم...تو فاکی داری زحمات منو به باد میدی ...

از وقتی چانیول گوشیش رو خاموش کرده بود تا همین العان نزدیک صدبار تمام اتفاقات رو ریز به ریز برای رفیقاش تعریف کرده بود
تهیونگ ک کلا چانیولو به دیکش گرفته بود
اصلا به حرفاش گوش نمیداد
تنها کسی که با تمام وجود گوش میداد به حرفای یولی پر حرف ، پسر شکلاتی دلتنگ بود
اون دلش برای سهونیش تنگ شده بود
با تشنگی تمام بع حرفای چانیول گوش میداد بلکه دل بهانه گیرشو آروم کنه
جونگین برای آخرین بار به بازدید انلاینی  مرد یخیش نگاه کرد اون حتی به جونگین پیام نداده بود
به زنگاش توجه نکرده بود
یعنی دلش برای جونگین تنگ نشده بود؟
یعنی فراموشش کرده بود؟
پس چرا قلب جونگین داشت خفش میکرد؟!
پس چرا تمام شب جونگین گریه میکرد؟!
چانیول هر روز بهش میگفت جونگین بهترین اتفاق زندگیشه و همیشه بغل های جونگین ارومش میکنه
پس چرا سهونی بغل های جونگین رو نمیخواست؟
اون جونگین رو نمیخواست؟

بغض پسر شکلاتی ترکید و با تمام وجود شروع به گریه کرد
چانیول که شکه شده بود با دهن باز به جونگین همیشه اروم و مظلومش خیره شد
کم کم چشماش خیس شد و گریش گرفت
چانیول مگه میتونست گریه های جونگینیش رو ببینه و گریه نکنه؟!!!
با گریه به  گردن جونگین چنگ زد

تهیونگ رسما داشت فیلم هندی زنده می دید
مونده بود کدوم رو آروم کنه
اصلا چرا با این دوتا خل و چل دوست شده بود ؟
درستش اینه اصلا چرا با چانیول دوست شده بود ؟

بلند شد ،اروم جونگین رو از چانیول جدا کرد
اونو  توی بغلش گرفت
سعی کرد خرسک کوچولو رو آروم کنه
نگاهشو تا آورد بالا با یه چانیول گریون و حسود
مواجه شد که از شدت گریه لپ هاش سرخ شده 
و نفسش بالا نمیامد

_هووووووووف، بیا اینجا ببینم گوش دراز حسود

⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
سلام خوشگلا 💙💜
اینم از پارتی که قولشو داده بودم
یکم دیر تر شد ๑>ᴗ<๑
وت⭐ و کامنت🗨 یادتون نره مهربونا 😍😘

lovely boys Where stories live. Discover now