کیم؟؟؟
کیم تهیونگ؟؟
نه...بچه هارو هول دادم کنار و به سمت جلو رفتم تا با چشمای خودم ببینم.
نگاهمون به هم گره خورد.لعنت بهش!
تهیونگ!
کیم تهیونگ!زل زد توی چشمام.
"سلام، اسم من کیم تهیونگه. از رشته ی ریاضی هستم و خیلی هیجان زدم که در این تیم باشم"ارتباط چشمیش رو حتی یک ثانیه هم با من قطع نکرد
حس کردم از درون دارم منفجر میشم. راکتمو محکم تو دستم فشار دادم و دندونامو رو هم سابیدم.این عوضی...
خیلی تلاش کرده بودم این آدم رو فراموش کنم و بالاخره تونسته بودم بر حس شرمساری و نا امیدیای که زندگیم رو تغییر داده بود غلبه کنم.و الان یه دفعه اون ظاهر شده...
تو دانشگاه من.
تو تیم خودم.
وات دفاک؟
بهش اخم کردم.معلومه عصبانی ام و ازش کینه دارم.
هرکسی جای من بود همین حسو داشت.
هرچیزی که اون ده سال براش سخت کار کرده بودم به لطف اون به فنا رفته بود.من بخاطر اون همه چیزو از دست دادم.
وارد یه دوره افسردگی شده بودم و برای چند ماه حتی به راکتم نمیتونستم دست بزنم.اما وقتی که دوباره راکتم رو دستم گرفتم حتی از قبل هم سخت تر تمرین کردم.
تلاش میکردم تا بهتر باشم قوی تر باشم.
حتی سعی نمیکردم به تهیونگ فکر کنم.اصلا چرا باید بهش فکر میکردم؟
بهتر بود وانمود کنم اون وجود نداره.از شکستم درس عبرت گرفته بودم تا بهتر شم.
اما الان تمام اون تلاش هایی که برای غلبه بر اون حس افسردگیم داشتم از بین رفته بود.حالا وسط زمین وایسادم با مربیم، هم تیمی هام و یه عوضی به اسم تهیونگ...
از حرصم روی زمین تف انداختم، رومو برگردوندم و از وسط زمین دور شدم.
برگشتم سر جای قبلیم و دوباره شروع کردم حرکات کششی انجام دادن.
سعی کردم افکار سمی رو از ذهنم بیرون کنم. فکر کردن به اینکه باید اطراف اون آدم تمرین کنم عصبیم میکرد.نگاهشو رو خودم حس میکردم.
شرط میبندم حتی منو یادش نمیاد.
من برای اون فقط یه پله بودم که باید زیر پا میذاشت تا به موفقیت برسه.و فکر میکنم رسید، از اونجایی که مربی گفت اون به المپیک رفته.
هم تیمیامو دیدم که جفت جفت باهم تو زمین قدم میزدن.حدس زدم مربی از بچه ها خواسته تا پارتنر شن و دوتایی بازی کنن.
سرمو چرخوندم و به پارتنر همیشگیم نگاه کردم. هوسوک."جئون"
به سمت صدا برگشتم و مربی رو دیدم که به سمتم قدم برمیداشت.
"ازت میخوام امروز با کیم تمرین کنی و براش یه سری توضیحات کلی درمورد تیممون بدی."
YOU ARE READING
Rival(VKOOK)🔞
Fanfictionکامل شده (درحال ویرایش)❗ جونگکوک هرچیزی که براش سخت تلاش کرده بود رو تو یک لحظه از دست داد... لحظهای که کیم تهیونگ با یک حقهی کثیف باعث شد جونگکوک شانس راه یافتن به المپیک رو از دست بده... سالها بعد جونگکوک کاپیتان تیم تنیس در دانشگاه بود که دانش...