9

1.4K 137 62
                                    

شب مسابقه بود.
فردا صبح کل تیم قرار بود با یه اتوبوس بریم به دانشگاه میزبان و تمام روز با بقیه تیما بازی کنیم تا ببینیم کدوممون به مرحله بعدی مسابقه که یک ماه دیگست راه پیدا میکنه.

اولین بار بود که قرار بود همراه تهیونگ تو مسابقه شرکت کنم و اگه بگم استرس نداشتم دروغ گفتم.
میترسیدم باز وسط مسابقه تهیونگ کرم بریزه بعدش مثل سگ و گربه بیوفتیم به جون هم دعوا کنیم.

بعد اون اتفاقی که تو رختکن افتاد دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشده بود.
تو سکوت کامل بازی میکردیم و کاری به کار هم نداشتیم.
خجالت میکشیدم باهاش روبرو شم.
هرکس دیگه ای هم بود همینطور میشد.
آخه یه بار میتونه تصادفی باشه ولی ما دو بار اونکارو کردیم.

هرچند اون میگفت گی نیستیم اما بازم هرجور حساب میکنم کارایی که کردیم گی حساب میشد.
اون میگفت فقط همدیگرو کمک میکنیم اما هردوی ما تحریک شده بودیم.
یعنی من یکی که شده بودم.
اونو نمیدونم، شاید بعد حمومش داشته پورن نگاه میکرده بخاطر همین زده بالا.

تو تختم غلت زدم و آهی کشیدم.
دیگه نمیدونستم چه فکری کنم.
چند روز از اون داستان گذشته و هنوز رو مخمه.
فکر نمیکنم بشینه به کسی بگه چون اون موقع خودشم لو میره.
فقط موضوع اینه که اون دشمن منه.
ما به خون هم تشنه ایم.
اون یه مغرور عوضیه که زندگی منو خراب کرد و با عصبانی کردن من ارضا میشه.
واقعا عجیبه اما وقتی دعوا میکنیم تحریک میشم.
نمیدونم چرا اینطوریه ولی واقعا میشم.

فکر کنم اونم همین حسو داره مطمئن نیستم.
خاک تو سرت جونگکوک واقعا به فاک رفتی...
حقیقته.
باید بخوابم چون میدونم فردا شب قرار نیست راحت بخوابم.
قراره تو هتل بمونیم و من وقتی جای خوابم عوض بشه راحت نمیتونم بخوابم. همیشه اینطوری‌ام.

ذهنم خفه نمیشد و نمیذاشت بخوابم.
افکارم همش میچرخید و نگران مسابقه بودم، به تهیونگ فکر میکردم.
اه، چرا هیچوقت از دستش آسایش ندارم؟

تسلیم شدم و فهمیدم حالا حالاها خوابم نمیبره.
چراغو روشن کردم و رو تخت نشستم.
گوشیمو برداشتم.
۱۰.۱۳
نفسمو بیرون دادم.
یعنی الان بیداره...؟

تو گروه چت تیممون رفتم و بین اعضای گروه گشتم.
فقط یه ممبر بود که شمارشو تو گوشیم ذخیره نکرده بودم اونم تهیونگ بود.

شماره بقیه رو داشتم.
میدونستم نباید این کارو انجام بدم اما شاید باعث میشد حس بهتری داشته باشم؟
انگشتمو رو شمارش فشار دادم و وارد صفحه چت شدم.
شروع کردم به تایپ.

جونگکوک: متنفرم از این که تو پارتنرمی، برام مهمه که برنده شم پس لطفا فردا رو عین آدمیزاد بازی کن عوضی.
دکمه ارسالو زدم.

دینگ!
شماره‌ی ناشناس: جئون، تویی؟

شت اونم شماره منو نداره.
عوضی.

Rival(VKOOK)🔞Where stories live. Discover now