های گایز....
بریم با پارت سی اُم😁💫
از تراژدی قسمت قبل بزنیم بیرون🙆🏻♀️***
_هشتاد کیلومتر...تقریبا!
لویی اولین نفری بود که با گفتن این جمله، تصمیم گرفت سکوت سنگین بینشون رو بشکنه. جمله ای که مرتبط ترین به زمان و مکان همین لحظه اشون بود و راحت از افکاری که میتونست خوره ی فعال مغز هاشون باشه بیرونشون کشید._زیاده!
دنیل با صدای نسبتا بلندی اعتراضش رو اعلام کرد و بدنش رو روی صندلی جلوی سیستم پرت کرد.هری صدای بم اش رو صاف کرد و آروم توضیح داد:
_نه خیلی...اگر سرعتمون حرکتمون رو یکم بیشتر کنیم و زمان استراحتمون رو محدود کنیم...سه روز زمینی دیگه اونجاییم..._یعنی چی ممکنه باشه؟
زین بالاخره سوالی که سراسر ذهنش رو مشغول کرده بود، به زبون آورد و بعد در انتظار شنیدن یک جواب منطقی به لویی چشم دوخت._آم...
لویی آشفته نگاهش رو بین مانیتور دوربین و همسفر هاش چرخوند. نفسش رو با صدا بیرون داد و تصمیم گرفت نظرش رو باهاشون درمیون بذاره._ببینین...آخ میدونم باور نکردنی به نظر میرسه... ولی من حدس میزنم منبع این نور قرمز...
فقط یه چراغ ال ای دی هشداردهنده ی ساده باشه و از اونجا که با در نظر گرفتن زاویه انحراف کره، ارتفاعش ۵۰ تا ۱۰۰ متر از سطح به نظر میرسه، ممکنه روی تپه یا دکل مخابراتی نصب شده باشه._اما...این امکان نداره!
_منم گیج شدم، جی...ولی دوربین جنس امواج رو شناسایی کرده._یعنی یه تیم دیگه...
_شاید فقط چندتا کاوشگر...هوم؟
_مای گاد...آدم های فضایی با تکنولوژی زمینی!همه تئوری هایی که در لحظه بهش فکر کرده بودن رو بیان کردن و جیجی کلافه خندید:
_باید بگم که ایده ی مضخرف دن، برای من از وجود انسان های دیگه روی زیگنر قابل پذیرش تره!
من تمام فایل ها و تاریخچه ها رو بررسی کرده بودم..._من همه ی جزئیات در دسترس درباره ی زیگنر رو از حفظم...و فور گاد سیک...توی اون پرونده ها حتی در مورد ترکیبات سنگ های اینجا هم اطلاعاتی ننوشته... اصلا چطور ممکنه کسی بدون داشتن اسکای لایت ۵۱۲ و یا سوخت پلاسمایی بتونه خودشو به اینجا برسونه؟
هری، آشفته و در حالی که مدام موهای کوتاهش رو به عقب میروند، گفت و دستهاش رو روی سینه اش قفل کرد.لویی برای آروم کردن همسرش جلو رفت و دستش رو روی شونه اش گذاشت:
_شاید یه ماموریت مخفی بوده...شاید از طرف روسیه فرستاده شده بوده یا ژاپن...برای همین توی فایلهای ناسا چیزی درباره اش نبوده!_لویی راست میگه، گایز... روسکوسموس همیشه چند پله از ما جلوتر بوده... من اوایل کارم برای همکاری توی یه پروژه رفتم اونجا و اونا درباره ی اقداماتی حرف میزدن که ما توی ناسا نمیتونستیم حتی بهش فکر کنیم.
دنیل ای که ناگهان وارد بحث های جدی شده بود، چند لحظه نفس های همه رو توی سینه هاشون حبس کرد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
love beyond the galaxy
Fanficin memory of @eileenmonro به یاد آیلین 🖤 _______ larry+ziam مسئولیت کسب این افتخار بر دوش شماست... علم،کشور و دنیا به شما مدیونند. و این وظیفه شماست... کره ی زمین و هر چیزی که دوستش دارید رو ترک کنید...