Part 9

816 137 77
                                    

خدای من مسافرت چند روزه چیکار کنم. کاش بتونم بپیچونم من آمادگیشو ندارم هنوز یک ساعتم از اعترافشون نشده ماه عسلمونم جور شد. با فکرای جور واجور داشتم خودمو از بین میبردم از طرفی میگفتم نمیخوام برم ولی نمیدونم چرا قلبم بهم میگفت اشتباه میکنی نری. با دیدن هوبی هیونگ تمام افکاراتمو پس زدم و پیشش رفتم تا بلکه بتونم راضی کنم حداقل باهاشون تنها نرم.

- هیونگ

- جانم جینی

- هیونگ میشه من این مسافرت نرم بیشتر دلم میخواد بمونم اینجا و با جینیونگ بازی کنم.

- اوه بهتره بعضیا این حرفتو نشنونن ، نه جین باید بری این تصمیم گرفته شده و به صلاحته

- هیونگ حداقل یکی دیگه هم بیاد جیمین هیونگ یا شما لطفا

- جین! تصمیم گرفته شده هرکس وظایف مخصوص خودشو داره پس بهتره خودتو اذیت نکنی و با دید مثبت و یه لبخند قشنگ بری وسایلت جمع کنی و خودتو برا رفتن آماده کنی. پرواز فردا صبح ساعت 9 و تا اون موقع همه وسایلت جمع شده باشه و حمومم رفته باشی.

جین وقتی دید نمیتونه نظر کسیو عوض کنه پس خواست حداقل با دید مثبتی که هیونگش بهش گفت دنبال کاراش بره، پس باشه آرومی به هوبی گفت و برای جمع کردن وسایلش رفت. اما با وارد شدنش متوجه جونگکوک شد که از حموم اتاقش بیرون میومد.

- جین خوب شد امدی برات حموم آماده کردم لباساتو انتخاب کن بعد بریم حموم

- بریم حموم؟ ما؟ من با جیمین هیونگ میرم

چهره جونگکوک در کسری از ثانیه تاریک شد با چشمایی که خشم کاملا مشهود بود به جین زل زد.

- بهت نگفتم بری یار پیدا کنی گفتم آماده شو بریم حموم سریع باش تا من لباسامو میارم توام آماده باش.

جین با درموندگی آهی کشید و لباساشو قبل حموم انتخاب کرد و حولش از کمد بیرون اورد و تو حموم گذاشت.

لباساشو در آورد و پای زخمیشو لبه ی وان گذاشت و داخل ولن دراز کشید و به این فکر میکرد جای زخماش دیگه دارن خوب مکیشه و از این به بعد میتونه تنها حموم کنه.

- جین یکم صبر میکردی میومدم ببینم زخمات آب نخورده باشه.

- هیونگ پای زخمیم فقط پای راستمه نگران نباش فقط لطفا پامو با دستمال تمیز کن .

- باشه عزیزم

جونگکوک موهای جین به آرومی شست و کنار وان نشست و سر جین رو پای خودش گذاشت و ماساژش میداد. وقتی متوجه بدن ریلکس جین شد شروع به شستن بدنش کرد. حرفایی که ناخودآگاه شروع به زدن کرد نمیدونست از کجا میاد فقط دلش میخواست اون لحضه اون حرفارو به جین بزنه .

innocent but royalWhere stories live. Discover now