Part 17

631 110 74
                                    

- جین من ازت یه توضیح میخوام. چرا میخوای بری؟ باید قانع شم همین طوری بزارم فقط بری؟

- هیونگ من همه چی بهت میگم ، لطفا بشین کنارم و به تمام حرفام گوش کن

نامجون با درموندگی روی تخت کنار جین نشست. چرا جین میخواست بره؟ هیچ کس نمیتونست با این مسئله کنار بیاد. افکارش به حدی از چند روز پیش بهم ریخته بود که الان توانای کوبیدن سرش به دیوار داشت.

- هیونگ من با اینجا موندنم تموم روابطو میتونم بهم بزنم، میتونم همه چی خراب کنم و همه رو از خودم برونم. اما من اینو نمیخوام میخوام به افکارم، روحم و جسم این اجازه رو بدم که ترمیم پیدا کنه و وقتی کنارتون برگردم که بتونم همه چی بپذیرم. اگه همین جا بمونم همه چی بهم میریزه.

- میخوام یاد بگیرم پای خودم بایستم، بتونم کسی امد طرفم به صورتش مشت بزنم نه اینکه از ترس گریه کنم. رابطه میخوام که وقتی خواستن منو ببوسن بتونم پیش قدم شم نه اینکه به خاطر کابوس هام فرار کنم. هیونگ نرفتن من فقط باعث شکستن دل اون دو نفری میشه که بیشتر از من عذاب کشیدن.

- اما جین رفتنت بیشتر داغونشون میکنه تو مگه نمیدونی چقد دوستت دارن ؟ دوری ازشون جزو محالاته جین. ما میتونیم کنار هم دیگه هم این ضعف هارو جبران کنیم.

- هیونگ من تا کنار شما بمونم همون جین لوس باقی میمونم. همه چیز میتونه تکرار شه. اگه قراره تنهایی بترسم ولی باعث شه فردا بهتر و راضی تر از خودم بشم این کارو میخوام بکنم. من نمیخوام کلاً برم یا روابطمو بشکنم و برم. من فقط به این تنهایی نیاز دارم. لطفا فکر نکن خودخواهم من فقط نمیتونم بمونم. با تمام وجودم اینو حس میکنم که موندم با خرابی های بزرگتری همراه میشه. هیونگ نمیدونم چطور بگم یا چه چیزه دیگه ای بگم. فقط لطفا مثل همیشه که کنارم بودی تنبیه کردی ، تشویق کردی، دستمو گرفتی بلندم کردی الان هم کنارم باش.

نامجون میتونست جین درک کنه ولی جونگکوک و تهیونگ چی میشدن. واقعا موندن جین اگر این همه سخت باشه پس نمیتونه زیاد دوام بیاره ، اما اگر بره واقعا همه چی درست میشه. با تمام اما های ذهنش جین بغل میکنه اما چیزی نمیگه.

نفسی میکشه تا خودشو جمع و جور کنه و بتونه بهترین کلماتو بدون رنجوندن جین اداء کنه.

- اجازه بده بهش فکر کنم جین، بزار با بقیه هم مشورت کنم. میتونم درکت کنم پسرکم ولی نمیتونم تو یک لحضه بدون فکر آره یا نه بگم و زندگی های خیلی هارو بهم بریزم. تو اینجا تو اتاقم استراحت کن من با بقیه حرف میزنم و برای صلاح همتون بیشترین تلاشمونو میکنیم. از اینکه قبل از پدرجون به من گفتی ممنونم عزیزم.

جین روی تخت میخوابونه و با بوسیدن پیشونی و کشیدن پتو روش اجازه حرکت اضافه ای رو نمیده.

*نامجون*

تا به الان شاید برای آینده هرچیزی رو تصور میکردم ولی الان و این موقعی هیچ وقت از گوشه و کنار ذهنم هم عبور نکرده بود. همیشه سخت تلاش کردم برای خانوادم. همه اون 6 پسر خانواده منن نمیتونم ضرر رسیدن بهشون ببینم و یا حتی صدمه دیدنشون تحمل کنم.

innocent but royalWhere stories live. Discover now