♥︎راوی♥︎
ژان با جدیت تمام زیر خودش رو میگشت. چندبار پاهاش رو که چهار زانو نشسته بود بلند کرد و دوباره به اطرافش نگاهی انداخت. دست آخر گفت:
- هی ییبو دل من پیش توعه؟؟
ییبو هم با لحن جدی با چاشنی شوخی گفت:
- ها؟؟ قلب تو توی سینهی خودته به من چه! بیا خودت میتونی بگردی.
و دستاش رو جوری باز کرد تا ژان بتونه بگرده!
- یااا ییبو دارم راست میگم. من یه دل تک و یه گشنیز تک داشتم. مطمئنم دلم دستم بود!
ییبو با لحن جدیای گفت:
- آره ولی الان دیگه نیست!
ژان ابروی راستش رو بالا انداخت و به طرف ییبو حملهور شد.
- عه بده ببینم. کجا قایمش کردی؟ گفتم دوتایی بازی نکنیم ها! تو همهاش جر میزنی. دل تک من رو بهم پس بده!
در اتاق با شدت زیادی باز شد و نیک با چشمهای گشاد شده از پوزیشن این دوتا، توی چارچوب در قرار گرفت:
- عه.... من.... چیزه.... من میرم دستشویی.... آره شما ادامه بدین!
ژان که هنوز نفهمیده بود چه خبره و نیک چرا اینجوری کرد، یه لحظه از فکر دلی که گم کرده بود، بیرون اومد و پوزیشنی که داشتن رو وارسی کرد.
ژان کاملا روی ییبو خوابیده بود و صورتهاشون فاصلهی کمی باهم داشتن. پاهای ژان بین دوتا پای ییبو بود و خب صحنهی مناسبی نبود.
ژان میخواست از روی ییبو بلند بشه ولی ییبو نذاشت و گفت:
- دلت برای همیشه پیش من میمونه. قرار نیس بهت بدمش!توی این موقعیت فقط بازی برای ژان مهم بود و اصلا نفهمید که منظور واقعی ییبو چیه!
ییبو ناچاراً از در دیگهای وارد شد و گفت:
- تن لشت رو از روم بلند کن تا بهت بگم دلت کجاست!
ژان از رفتار یهویی ییبو یکه خورد و گفت:
- چی شدی تو یهو؟؟
بعدش هم روی زانوهاش ایستاد و منتظر جواب از طرف ییبویی بود که هر لحظه سرختر میشد.⚜از عصبانیت یا عشق؟!
ییبو به حالت نشسته دراومد و دستش رو به طرف باسن ژان برد. حرکات دست ییبو روی باسنش لرزش خفیفی رو توی بدن ژان ایجاد کرد و .... .
•خب تیزر بالا رو هم ببینین، قشنگ شده...
خودم درستیدم🍃ℍ𝕠𝕡𝕖 𝕌 𝔼𝕟𝕛𝕠𝕪 𝕋𝕙𝕖 ℝ𝕖𝕤𝕥☀︎
✍︎𝑴𝒘𝒓𝒚𝒎シ︎
YOU ARE READING
•Game Verdict• (𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝)
Fanfiction•𝔽𝕒𝕟𝕗𝕚𝕔𝕥𝕚𝕠𝕟• Name: 𝘎𝘢𝘮𝘦 𝘝𝘦𝘳𝘥𝘪𝘤𝘵♣️ Genre: 𝘚𝘤𝘩𝘰𝘰𝘭, 𝘍𝘢𝘯𝘵𝘢𝘴𝘺, 𝘔𝘺𝘴𝘵𝘦𝘳𝘺, 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘚𝘮𝘶𝘵 Writer: 𝘋𝘢𝘳𝘬𝘈𝘯𝘨𝘦𝘭 Couple: 𝘡𝘴𝘸𝘸 End: 𝘏𝘢𝘱𝘱𝘺 𝘌𝘯𝘥 اسم: بازی حکم♣️ ژانر: اسمات، عاشقانه، مدرسهای، ف...