𝐄𝐩 2

334 105 143
                                    

_جیهون میشه بری و شماره کراشمُ یجوری از اون دختره بگیری؟
صدای کشیده و خمار بکهیون زیر گوش پسرخاله‌ش پخش شدُ ابروی پسر از تعجب بالا پرید:
+ یعنی جداً برم؟
بکهیون بازوشُ گرفتُ خودشُ بهش مالوند:
_اوهوم برو ..

" نگاهش رو دختر که داشت مسیر جدیدی رو برای رفتن انتخاب میکرد نشست "
_یـــا داره میره باید جلوشو بگیری زودباش جیهون!
با گذاشتن دستای کم جونش رو کمر پسر اونو به جلو هل دادُ عین مدلِ تو ویترین همونجا سرجاش خشکش زد.

رفتن جیهون رو با چشمایی که دو دو میزد دنبال کردُ دید که پسرخاله‌ی چموشش با دیوثی تمام دختره رو سمت خودش کشیدُ چیزی براش لب زد ، یکم بعد نگاه هردوشون سمت خودش برگشتُ باعث شد از احساس بدی که دورشُ احاطه کرده بدنش جمع شه.
" اون لعنتیای چندش چرا دارن منو نگاه میکنن؟ "

جیهون درحالیکه دختر رو تو بغل خودش تاب میداد حواسشُ سمت خودش پرت کرد دستشُ از کنار کمرش به سمت بکهیون گرفت و شستش رو به معنی شکست خوردن نقششون پایین برد.
بک "ایشی" زیرلب زمزمه کرد و بسرعت از اون مکان شلوغ بیرون اومد ، دعا دعا میکرد که کراشش هنوز توی اون محوطه باشه و اون خیلی زمان رو از دست نداده باشه.

زیر نفس نفسایی که میزد با نگاهای هیجان زده‌ای به اطرافش چشم چرخوندُ پسر بزرگتر رو کنار یه تاکسی پیدا کرد ، با قدمای شتابزده‌ای به سمتش دوئیدُ چانیول با صدای " آقا لطفا صبرکنیدش" کنجکاوانه به عقب برگشت ‌..
بکهیون از اینکه تونسته توجهشُ جلب کنه با خوشحالی قدمای بلندش رو کنترل کردُ دقیق کنارش متوقف شد.

نگاه کنجکاو چان هنوز به پسر ظریفی که جلوی چشماش میدید خیره بود و منتظر بود تا حرفی بزنه اما خلاف چیزی که انتظار داشت یه مرتبه جلو کشیده شدن موبایلش باعث شد شگفت زده ابروی چپش رو خیلی آروم بالا بفرسته.
+ این الان برای چیه؟

به موقعیتی که توش بودن و غافلگیری عجیب غریبش اشاره کردُ دستاشُ تو جیب کت چرم مشکیش پنهان کرد.
بکهیون زیرنگاه لعنتیش گر گرفتن گونه‌هاش رو قشنگ احساس کرد ، تا همین چند دقیقه پیش مجبور بود از دور بهش نگاه بندازه و حالا قرار بود چشم تو چشمش حرف بزنه ، زیادی استرس آور بود !!

نفسی گرفت تا وسط کار تُپُق آبروش رو برای اولین سخنرانیش جلوی کراشش نبره و همه چیُ خراب نکنه.
_من فقط .. عام راستش اون خانومی که پایین بهش شماره دادین .. عام گفت که نتونست خوب حفظش کنه.

چانیول مقابل حالت دستپاچه‌ی پسر چشم ریز کرد و کمی صورتش رو جلو کشید و نگاهی به باسن برجسته‌ش انداخت:
+ جالبه .. نمی‌دونم این دروغُ برای چه هدفی از کون خوشگلت بیرون انداختی اما باید بهت بگم که من اصلا شمارمُ به اون دختر ندادم !!

بکهیون با گندکاریی که میدونست بالاخره از یجا به بیرون درز پیدا می‌کنه لبشُ از داخل گاز گرفتُ حالت بیشرفانه‌ی کراشش موقع گفتن "کون خوشگلت" باعث شد بیشتر لبشُ گاز گاز کنه و بعد چند ثانیه‌ی نفسگیر جون بکنه تا به حرف بیاد:
_من فقط شمارتو برای خواهرم می‌خواستم

Even If You Dont Love MeKde žijí příběhy. Začni objevovat