chapter 14 ( Betrayal )

404 72 31
                                    

• - "گفته بودی همیشه عاشقم میمونی..گفته بودی از چشات عزیز ترم و بعد..خیلی راحت ولم کردی..تو به حرفات خیانت کردی..تو به باور خودت خیانت کردی" - •

                                                        ***

کنار تخت نشسته بود با نگاهی سرشار از حس های برادرانه به خواهر کوچولویی که همین تازگی ها پا به زندگی سه نفره اون خانواده گذاشته بود ، نگاه می کرد.

حالا حس می کرد خانواده کوچولوشون کامل تر شده ، اون بر عکس همه بچه هایی که با اومدن خواهر یا برادر جدید به خاطر کم توجهی از طرف پدر و مادرشون و توجه بیشتر به بچه حسودی می کردن ، اون به این فکر می کرد که حتما در آینده برادری میشه هیچکس جرعت نکنه حتی نگاه چپ به خواهرش بندازن.

با فکر به افکارش نگاهی به جیونا که تو همین یه ماه و خورده ای کلی با برادرش صمیمی شده بود انداخت.
جوری که بعضی وقتا که بهونه می گرفت و کلی گریه می کرد فقط و فقط جونگمین میتونست ارومش کنه . جیمین نمیخواست قبول کنه ولی بعضی وقت ها به رابطه اونا حسودی می کرد ، اون بود که با کلی زحمت ۹ ماه اونو حمل کرده اون بود که براش کلی خوشحال بود اون بود که کلی براش گریه کرده باورش نمی شد داشت حسودی می کرد ، خدایااا !

تو همین افکار بود که ناگهان دستی رو شونش نشست.
تشخیص اینکه این رایحه متعلق به کیه اصلا سخت نبود.

¤ کجا سیر میکنی جیم؟

با لبخند با مزه ای سمت لوکاس برگشت:

=‌‌ هیونگ تو اینجا چیکار میکنی؟

لوکاس با لهن به ظاهر دلخوری جواب داد:

¤ یعنی انقد ازم بدت میاد؟

جیمین با خنده رو بهش گفت:

= نه هیونگ این چه حرفیه! چه خبر از جیسونگ؟در چه حاله؟

¤ نمیدونم چرا هر کسی باشو تو این منطقه میزاره پیش جین میره ، بعضی وقتا به اینکه نکنه جین جادوگری چیزی باشه شک میکنم ، این همه کشش ادما بهش غیر منطقیه!

جیمین خندید.
= راستش خودمم یکی از اون ادمام ، شاید تو راست بگی!

¤ اون خرگوش لوس خنگ کجاست؟

= برای شکار با چند نفر رفتن جنگل

¤ مطمئنم آخرش هم دلش به حال حیوونه میسوزه ولش میکنه میره

جیمین با خنده بلندی تائید کرد.

                                                          ***

با دست عرق رو پیشونی اش رو کنار زد و به کارش ادامه داد ، مو هاش بلند شده بود به خاطر همین هم چشم هاشو اذیت می کردن ، باید کوتاشون می کرد .
بعدا باید به کریس حتما درخواستشو می گفت.

• M F T S •  | Complete Where stories live. Discover now